۱۱نویسنده: امین نور
نزدیک به سهدههی پیش در سال ۱۹۹۶، الیویه آسایاس ظرف مدت چهارهفته و با بودجهای بسیار اندک «ایرما وپ» را ساخت. فیلم داستان رنه ودال را میگفت، کارگردانی که قصد بازسازی سریال صامت فویاد، خونآشامان را داشت. کارگردان برای نقش ایرما وپ بازیگری چینی را انتخاب میکند که به مذاق خیلی از فرانسویها خوش نمیآید. با جلورفتن فیلمبرداری و دشواری کار، رابطهی ودال با بازیگرش پیچیدهتر میشود و شرایط ساخت فیلم سختتر میشود. تا جاییکه کارگردان از پروژه اخراج میشود و کارگردان دیگری جایش را میگیرد. در نسخهی تازه و بهروزهشده بهصورت هشت قسمت برای شبکهی اچ بی او، ودال دوباره قصد بازسازی ایرما وپ خودش را دارد، حالا در بستری وسیعتر با بودجهای هنگفت و یک بازیگر آمریکایی که اخیرا در بلاکباستری به شهرت رسیده است.
- بیشتر بخوانید
- معرفی سریال «ونزدی» Wednesday ۲۰۲۲
داستان Irma Vep در فیلمی که بازسازی فیلم در فیلم دیگریست. بازی با مدیوم پشت صحنهی سینما از همان بدو تاریخ سینما مسئلهای جذاب برای شیفتگان آن بوده است. اما ساخت اثری درخور و قابلتامل به همان اندازهی ساخت فیلمی خوب سخت است. کارگردانان زیادی به این ورطه قدم برداشتهاند حتی اسطورههای سینما نیز آن را همچون فلینی با دلقکها یا دیپالما با بدل محک زدهاند. در نسخهی جدید «ایرما وپ» بیشتر از آنکه شاهد بازسازی صرف عناصر قبلی و تکرار آن باشیم، پروژه بدل به محفلی شده تا با آن عشق به سینما و اهمیت سینما را به نسل جدید، به جهان پساکرونایی و قالب تازهی سینمایی نمایش دهد. آیا در سینمای در تصرف مارول و سوپرهیروها میتوان هنوز هم فیلم ساخت؟ آیا میتوان هنر سینما را زنده نگه داشت؟ و اینکه اصلا سینما چیست؟ چه جادویی وجود دارد که انسانها را عاشق آن میکند؟ چه چیزی باعث میشود ما به آن برچسب هنر بزنیم (در مقابل چه چیزی موجب میشود خیلی فیلمها را جزو هنر سینما ندانیم)؟ همچنین اهمیت تاریخ سینما جز وقایعنگاری مکتوب و حفظ اسمها در چیست؟ آیا فیلمهای گذشته میتوانند آیندهی سینما را بسازند؟
اینها بخشی از پرسشهایی است که آقای الویویه آسایاس در طول هشت قسمت مطرح میکند، اینکه جوابی هم برای آنها دارد یا نه آنقدر مهم نیست زیرا خود طرح پرسش و بسط آن برای تماشاگر میتواند به اندازهی کافی جذاب باشد ولو اینکه اصلا نتوان پاسخی را برای آنها پیدا کرد. همانطورکه در خود سریال هم بارها به آن اشاره میشود نمیتوان عشق و چیسیتی سینما را توضیح داد، فقط میتوان آن را تجربه کرد. داستان افرادی که با تمام نقاط منفی و حتی زنندهشان بهخاطر خود سینما در این صنعت کار میکنند و داستان چالشهایی که دنیای بیرون، فرهنگ باب روز اجتماعی و تهیهکنندههایی که به فکر جیبشان هستند برای آنها به وجود میآورد.
مروری بر فیلمهای الیویه آسایاش
آسایاس جزء کارگردانان نسل جدید پسادهههفتادی فرانسه است و در کنار چهرههایی همچون لئوس کاراکس، ژان ژاک امون، لوک بسون و کلر دنی قرار میگیرد. پدرش ریموند آسایاس( که با نام ژاک رمی شناخته میشد) فیلمنامهنویس و کارگردان فرانسه در طول دههی چهل و پنجاه بود. الیویه کارش را با نوشتن و نقد در مجلهی پرآوازهی کایهدوسینما آغاز کرد. پس تمام موادلازم برای عاشق سینما شدن و همینطور فراگیری تاریخ سینما را دراختیار داشت. او همچون برتراند بونلو، گاسپار نوئه و برخی دیگر از تازهنفسهای صنعت فرانسه فقط دنبال وجه هنری سینما نبود بلکه علاقهمند جدی سینمای هنگ کنگ، پیگیر سینمای هالیوود و اکشنهای درجه دو بود. فیلمهای آسایاس بهخوبی نشانگر این ایده هستند که نباید ارزش از پیشتعیینشدهای میان فیلمهای تجاری و هنری قائل شد.
او هم میتوانست از اکشنهای آمریکایی و هم از فیلمهای هو شیائو شن ( که برای او مستندی هم ساخت) لذت ببرد. او از اوایل دههی هشتاد فیلمسازی را شروع کرد و در ۱۹۸۶ نخستین فیلم بلندش به نام «هرجومرج» را ساخت. تا آب یخ در ۱۹۹۴، دورهی نخست فیلمسازیاش حول فیلمهای خودزندگینامهای با طعم پست پانک و روحیهای آنارشیستی محدود میشد. وقتی «ایرما وپ» را در ۱۹۹۶ ساخت، فرصت مناسبی برایش مهیا شد تا هم به اولین کارگردان مدرن عام در تاریخ سینما، لوئی فویاد ادای دین کند و هم به ستارهی سینمای اکشن هنگ کنگ، گونگلی که به ستارهی فیلمش و بعدتر همسر اولش بدل شد.
IMDB Irma Vep 2022 : 6.8
همچنان پس از گذشت یک قرن از جذابیت قصهی خونآشامان فویاد، یکی از اولین سریالهای تاریخ سینما، کاسته نشده است. داستان گروه جنایتکاری که خودشان را خونآشامان مینامند و ایرما وپ، سردستهی شروری که با لباس مبدل و نقاب بر بامهای پاریس شهر را به تصرف خود درآورده است. همچنین در روزگاری که ابرقهرمانها و سریالسازی سینما را حکمرانی میکنند هم میتواند کنایهای جذاب را مطرح کند و هم تعریف و درک قصههای فانتزی ( که کمیکبوک بخشی از آن است) به تامل و بازنگری بکشاند. در دورهای که به زعم کوئنتین تارانتینو سینما مرده است (یا که دارد میمیرد) و اگر فیلمساختن با صرف تکیه بر فناوریهای دیجیتال و تماشای فیلم درخانه بهجای تجربهی سینما رفتن پاگیر شود باید فاتحهی سینما را خواند. آسایاس پا به سنگذاشته از تمام فرمولهای امروزی سینما-تلویزیون بهره میبرد تا پرسش تازهای را مطرح کند، آیا این همان کاری نیست که بیش از یک قرن پیش فویاد انجام میداد؟ نه سریالسازی چیز تازهایست و نه پاسخ به نیاز تماشاگران.
مهم نیست فیلم را با چه دوربینی میسازیم یا با چه وسیلهای آن را تماشا میکنیم در همان اپیزود اول سریال، کارگردان بامزه و اندکی خل و زیادی شیدای داستان، رنه ودال صحنهای از خونآشامان را روی آیفون خود تماشا میکند. تلنگر آسایاس به اهمیت کاذب بر پافشاری مصرف فیلمها به یک صورت همیشگی (در سالنهای سینما) و در مقابل ساخت سریالی که در تمام آن چیستی سینما و دلیل زیست همیشگی سینما را نمایش میدهد، آن هم در قالب تلوزیونی برای اچبیاو با دوربینهای دیجیتال قابل ستایش است. اما بیش از اینها نسخهی تازهی ایرما وپ برای نسل تازهی سینمادوستان و فیلمبینهای امروزی ساخته شده است. میشود اسمش را آشتی با تاریخ سینما و چگونه راحتتر دیدن فیلمهای قدیمی گذاشت که میتواند برای برخی از تماشاگران جوان حوصلهسربر و سخت به نظر برسد.