واقعیت از دید سینما | نگاهی به فیلم‌ هایی که داستانی بر اساس واقعیت دارند

نویسنده: احسان آجورلو

سینما و فیلم جهان تخیل هستند، زمانی‌که پا به سالن سینما می‌گذاریم با جهانی دیگر ارتباط برقرار می‌کنیم که جذاب و تماشایی است و ما را مفتون و شیدا می‌سازد و در نهایت لذت را به ما هبه می‌کند. تفاوت زندگی واقعی با فیلم‌های سینمایی همواره از زمین تا آسمان است. فیلم‌ها و قصه‌های سینمایی از فیلتر دراماتیک شدن عبور می‌کنند و دارای اوج و فرودهایی هستند که بتواند احساسات مخاطب را به دست گیرد و او را با خود همراه کند.

اما زندگی واقعی تاحدود زیادی بی‌رحمانه‌تر از داستان‌های سینمایی است که همواره شخصیت‌ها عاقبت‌به‌خیر شوند. شاید مثال «خیال کردی زندگی فیلم سینماییه» از همین نوع نگاه سرچشمه بگیرد. اما گه‌گاهی مسیرهایی از زندگی به‌شدت دراماتیک هستند گویی یک نویسنده آن را طراحی کرده و فراز و فرود بخشی از زندگی انسان‌ها به طریقی است که مانند فیلم سینمایی می‌شود. این برش‌های کوتاه از زندگی برخی اشخاص می‌تواند دست‌مایه‌ی نخستین فیلم‌هایی شود که در دسته و کتگوری «براساس داستان واقعی» طبقه شوند.

فیلم‌هایی که با الهام از زندگی اشخاص یا واقعه‌هایی بزرگ و تاریخی ساخته شده‌اند، اغلب بین مخاطبان از وجه‌تمایز جالبی برخوردار هستند و مخاطب امتیاز و ارزش ویژه‌ای برای آن قائل است. چراکه آن را نقطه‌ی تلاقی جهان واقعیت و جهان سینمایی می‌داند. به همین دلیل همواره بحث‌ها و نظرات درباره‌ی این فیلم‌ها حتی در محافل خانوادگی نیز گرم است. در ادامه چند فیلم از سینمای ایران را که در این دسته‌بندی قرار می‌گیرند را مرور خواهیم کرد.

 

 شب‌های تهران (۱۳۷۹)شب-های-تهران

کارگردان: داریوش فرهنگ

فیلم ‌«شب‌های تهران» داستانی ملتهب دارد. داستان درباره‌ی قتل‌های زنجیره‌ای است که در تهران و در دهه‌ی ۷۰ انجام می‌گرفت. در واقع این فیلم داستان دو دختر دانشجو را روایت می‌کند که موضوع پایان‌نامه‌ی خود را آسیب‌های اجتماعی انتخاب کردند و همین انتخاب آنان را وارد داستانی جنایی می‌کند. شخصیت‌های مینا با بازی شقایق فراهانی و شیرین با بازی میترا حجار کنش‌گران اصلی داستان هستند که با اصرار بر کشف موضوع قتل‌های دختران و رسیدن به اطلاعاتی توسط یک ناشناس تهدید می‌شوند و در نهایت مینا توسط قاتل کشته می‌شود.

شیرین دست از ادامه تحقیقات نمی‌کشد و در شبی متوجه می‌شود که آبدارچی شرکت خودشان آقا رحمت با بازی فرهاد آئیش قاتل داستان است. در نهایت نیز این داستان با درگیری رحمت و فرهاد (یوسف مرادیان) که عاشق شیرین است و کشته شدن رحمت به دست شیرین، پایان می‌یابد.

فیلم در اواخر دهه‌ی ۷۰ و اوج وقایعی نظیر قتل‌های زنجیره‌ای خفاش شب و دیگر اتفاقات تاثیرگذار اجتماعی ساخته شد و مخاطب را به سمت گیشه کشاند. همچنین میترا حجار و شقایق فراهانی که آن سال‌ها زیر سایه‌ی هدیه تهرانی و نیکی کریمی بودند با این فیلم توانستند جایگاه خود را در سینما و بین بازیگران ارتقا دهند. البته فیلم در بخش داستان به‌دلیل نگاه ژورنالیستی نتوانست عمق اجتماعی پیدا کند.

 

 روز سوم (۱۳۸۵)روز-سوم

کارگردان: محمدحسین لطیفی

فیلم «روز سوم» را شاید بتوان آشناترین فیلم این لیست برای مخاطب نامید؛ فیلمی که بارها از تلویزیون در مناسبت‌های مختلف دفاع مقدس پخش شد. داستان این فیلم به‌شدت از حیث مسائل جنگی حفظ شده و کاملا مسیری دراماتیک را پیش می‌گیرد. داستان درباره‌ی یک خواهر و برادر به نام‌های رضا و سمیره است که پوریا پورسرخ و باران کوثری نقش آن دو را ایفا می‌کنند. روزهای آخر مقاومت مردمی در خرمشهر که نیروهای متجاوز عراقی شهر را تصرف کرده‌اند، سمیره که پایش شکسته است نمی‌تواند همراه رضا و دیگر دوستان او از شهر خارج شود. به همین دلیل رضا او را در حیاط خانه با مقداری غذا زیر خاک پنهان می‌کند تا شب بتواند او را فراری دهد.

در این بین فواد  با بازی حامد بهداد که خاطرخواه سمیره است، او را در خانه پیدا می‌کند که در نهایت رضا و دوستانش موفق می‌شوند طی یک درگیری سمیره را فراری دهند. در طول مسیر فرار رضا و دیگر دوستانش شهید می‌شوند و در نهایت سمیره موفق می‌شود با یکی از دوستان رضا از راه رودخانه فرار کند و در آخر نیز فواد را با گلوله بکشد.

فیلم روز سوم از لحاظ واقعی بودن داستان بارها مورد تمجید اهالی سینما و خود اشخاص واقعی که زنده مانده بودند، قرار گرفت. بازی درخشان حامد بهداد و باران کوثری در کنار دیگر بازیگران از جمله نقاط قوت فیلم محسوب می‌شد. همچنین داستان پر فراز و نشیب و ترسیم موقعیت وضعیت روزهای آخر مقاومت در خرمشهر این فیلم را به یکی از مهم‌ترین فیلم‌های سینمای ایران درباره‌ی خرمشهر تبدیل کرده است.

 

 چ (۱۳۹۲)چ

کارگردان: ابراهیم حاتمی‌کیا

فیلم «چ» درباره‌ی شهید مصطفی چمران و نقش او در عملیات پاوه است. این فیلم نیز مانند دیگر فیلم‌های اخیر حاتمی‌کیا سراسر حاشیه بود؛ از بحث تهیه‌کننده و عدم‌حضور پرویز پرستویی در نقش چمران تا حضور نیافتن فریبرز عرب‌نیا در سکانس پایانی فیلم و استفاده از بدل به‌جای او در زمان تولید تا پوستر و نام فیلم که بسیار مشابه فیلم «چ» بود که به زندگی چگوارا می‌پرداخت.

داستان فیلم در ۲ روز می‌گذرد و چمران با بازی فریبرز عرب‌نیا راهی پاوه می‌شود تا جنجال پیش‌آمده در منطقه‌ی بین فرمانده‌ی سپاه با بازی بابک حمیدیان و نیروهای شورشی کُرد به سرکرده‌گی عنایتی با بازی مهدی سلطانی را خاتمه دهد. در این حضور چمران شخصتی آرام دارد که موردپذیرش نیروهای پاسدار نیست. از سوی دیگر سرتیپ فلاحی با بازی سعید راد نیز شیوه‌ای متفاوت با اندیشه‌ی چمران دارد.

چمران در این بین سعی دارد با ایجاد مذاکره و صلح بین طرفین ماجرا ختم به خیر کند اما هیچ‌کدام از طرفین از موضع خود کوتاه نمی‌آیند و وضعیت شهر رو به وخامت است. در نهایت با دستور امام خمینی و ورود نیروی نظامی ماجرا خاتمه می‌یابد. فیلم «چ» بیش از آنکه درگیر اتفاقات بیرونی ماجرای پاوه شود به‌دنبال یک کشف و شهود درونی از شخصیت چمران است تا درونیات او را به مخاطب معرفی کند. اما ظواهری از قبیل جلوه‌های بصری بزرگ و فرم عظیم پروژه‌ی تولید، آنچنان این اجازه را به کارگردان نمی‌دهد.

 

 ایستاده در غبار ( ۱۳۹۳)ایستاده-در-غبار

کارگردان: محمدحسین مهدویان

فیلم «ایستاده در غبار» یک فیلم نوین در ساختار داستانی مستند در سینمای ایران بود. اولین ساخته‌ی محمدحسین مهدویان و تیم مخصوص او همچنان بهترین فیلم او نیز محسوب می‌شود. فیلم درباره‌ی زندگی احمد متوسلیان از فرماندهان جنگ تحمیلی بود که در میانه‌ی جنگ توسط نیروهای صهیونیستی ربوده شد. داستان زندگی احمد متوسلیان به‌خودی‌خود به‌قدری دراماتیک است که نیاز به بیش‌تر کردن آن ندارد، به همین دلیل مهدویان با فرم مستند داستانی فیلم خود را ساخت.

داستان فیلم از دوران کودکی متوسلیان آغاز می‌شود و دوره‌ی جوانی او و بازداشت توسط ساواک را بیان می‌کند. سپس متوسلیان وارد سپاه شده و به‌عنوان پاسدار پله‌های ترقی را طی می‌کند تا به درجه‌ی فرماندهی می‌رسد و به پاوه اعزام می‌شود. او در آنجا به مدیریت و فرماندهی خود می‌تواند طی عملیاتی منطقه را پاکسازی کند و سپس از به جبهه‌ی جنوب اعزام می‌شود. در آنجا نیز در سپاه محمدرسول‌الله (ص) توانایی خود را نشان می‌دهد و در نهایت به درخواست فرمانده سپاه وقت به لبنان می‌رود که آنجا توسط نیروهای صهیونیستی ربوده می‌شود.

فیلم «ایستاده در غبار» از نظر تصویر کردن فرماندهان جنگ تحمیلی گامی رو به جلو بود. احمد متوسلیان با بازی درخشان هادی حجازی‌فر، یک فرد عادی مانند دیگر افراد جامعه تصویر شد و این امر را زنده کرد که قهرمانان کشور از دل مردم عادی کشور به وجود می‌آیند. آنان نیز ممکن است خشمگین شوند و برخورد مناسب نداشته باشند زیرا آنان نیز انسان هستند. «ایستاده در غبار» در فیلم‌برداری، طراحی صحنه و موسیقی به‌شدت درخشان عمل کرد.

 

   ماجرای نیمروز (۱۳۹۴)ماجرای نیمروز

کارگردان: محمدحسین مهدویان

فیلم دوم محمدحسین مهدویان نیز مانند فیلم اول برداشتی از واقعیت بود. اگر در فیلم اول او یک شخصیت را دست‌مایه‌ قرار داد، در فیلم دوم به‌سراغ یک دوره‌ی ملتهب و یک واقعه‌ی حساس در سال ۱۳۶۰ رفت. جنگ داخلی در خیابان‌های تهران بین نیروهای سپاه پاسداران و مجاهدین‌خلق از اتفاقات سیاه و تلخ آن دوران محسوب می‌شود.

داستان درباره‌ی ورود سازمان‌مجاهدین به فاز مسلحانه و ترورهای سرچشمه و نخست‌وزیری است. یک گروه از سپاه که مامورهای اطلاعاتی هستند به‌دنبال کشف خانه‌های امن مجاهدین می‌گردند اما هرچه در این مسیر پیش می‌روند، از افراد مجاهدین عقب‌تر هستند. در نهایت با اعتراف یکی از بازداشتی‌ها موفق می‌شوند یک خانه‌ی اصلی را تحت‌نظر بگیرند و در روزی‌که در خانه جلسه‌ی مهمی است با یورش به آن مسئول ترورهای مجاهدین را از پا درآورند.

فیلم «ماجرای نیمروز» با خط روایتی که تنها پاسداران سپاه را تصویر می‌کند. نیروی مخالف داستان را در یک سایه قرار داده است که قهرمانان داستان را تحت‌فشار گذاشتند و در نهایت نیز با یک شانس موفق می‌شوند تا آنان را شکست دهند. فیلم در ژانر جاسوسی که همواره موردپسند و اقبال مخاطب است، بازخورد خوبی از مخاطبان و منتقدان گرفت. طراحی‌صحنه‌ی فیلم به‌شدت موردتوجه بود و فیلم‌برداری هادی بهروز نقطه‌قوت فیلم محسوب می‌شد تا مخاطبان آشنایی بهتری با قوایع دهه‌ی شصت داشته باشند.

 

 چهارراه استامبول ( ۱۳۹۶)چهارراه-استانبول

کارگردان: مصطفی کیایی

فیلم «چهارراه استامبول» شاید غم‌انگیزترین فیلم این لیست باشد. هرچندکه فیلم بیش از آنکه به واقعه‌ی آتش‌سوزی و ریزش ساختمان پلاسکو بپردازد، یک داستان هیجان‌انگیز است که تصاویر آن واقعه و داستانی که حول‌و‌حوش آن می‌گردد به‌شدت مخاطبان را تحت‌تاثیر قرار داد.

داستان درباره‌ی دو جوان ورشکسته در ساختمان پلاسکو است. احد با بازی محسن کیایی و بهمن با بازی بهرام رادان به‌دنبال پول برای فرار هستند. از سوی‌دیگر لادن با بازی ماهور الوند با خانواده‌ی خود درگیر است و از خانه فرار می‌کند و احد او را به مغازه‌ای در پلاسکو می‌برد. احد و بهرام به قمارخانه‌ای می‌روند تا پول فرار را جور کنند اما با دزدی خانه را ترک می‌کنند و به پلاسکو می‌روند. با ریزش ساختمان همه فکر می‌کنند که آنان نیز زیر آوار هستند اما آنها با نقشه‌ای موفق می‌شوند از شهر فرار کنند.

هرچند فیلم از لحاظ جلوه‌های بصری موفق شد تا بازسازی قابل‌قبولی از واقعه‌ی پلاسکو داشته باشد و نقش آتش‌نشانان را نشان دهد اما به‌واقع پی‌رنگ اصلی داستان پررنگ‌تر از واقعه بود. این فیلم به‌دلیل همان بخش ریزش ساختمان پلاسکو در دسته فیلم‌هایی طبقه‌بندی شد که به یک واقعه می‌پردازد. این امر ورد زبان کارگردان فیلم نیز بود و داستان را پررنگ‌تر از واقعه‌ی اصلی می‌دانست.

 

 ۲۳ نفر (۱۳۹۷)23-نفر

کارگردان: مهدی جعفری

فیلم «۲۳ نفر» اقتباسی از کتابی درباره‌ی همین داستان با موضوع دفاع‌مقدس است. هرچند هزینه‌ی فیلم حدود ۲ برابر فروش گیشه بود و فیلم از لحاظ تجاری شکست خورد اما در جشنواره موفق شد تا جایزه‌ی بهترین فیلم از نگاه‌ملی را دریافت کند. همچنین فیلم از نظر داستانی شاید آنچنان روایتی گیرا و جذاب نداشت اما از نظر دیالوگ‌نویسی توانسته بود تا شخصیت‌های متفاوتی را خلق کند.

داستان درباره‌ی اسیر شدن ۲۳ نفر از رزمندگان نوجوان ایرانی است که در جریان جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۶۱ به اسارت نیروهای عراقی درآمدند. این گروه کم‌سن‌و‌سال بین ۱۳ تا ۱۷ سال سن داشتند. این گروه از نوجوانان با پروپاگاندا رسانه‌ای حزب بعث عراق به‌عنوان نیروهای کم‌سن و اجباری ایران معرفی می‌شوند. اما آنها پس از متوجه شدن این موضوع دست به اعتصاب غذا می‌زنند و با کمک یک مترجم موفق می‌شوند تا حربه‌ی حزب بعث را شکست دهند.

فیلم که نخستین ساخته‌ی مهدی جعفری بود که بسیار ساده و بدون‌تشریفات خاصی در اجرا بود اما خط روایت داستان به‌هیچ وجه دراماتیک نبود. یکی از دلایلی که به شکست فیلم منجر شد، همین امر بود که واقعه‌ی اصلی نه‌تنها وجوه دراماتیکی نداشت بلکه در فیلمنامه‌نویسی نیز وجوه دراماتیکی به آن افزوده نشد.

 

 ارتفاع پست ( ۱۳۸۱)ارتفاع-پست

کارگردان: ابراهیم حاتمی‌کیا

فیلم «ارتفاع پست» نیز در زمره‌ی آثار حاشیه‌ای ابراهیم حاتمی‌کیا قرار دارد البته حاشیه‌ی این فیلم پس از ساخت فیلم ایجاد شد. فیلم درباره‌ی یک واقعه‌ی هواپیما‌ربایی در دهه‌ی ۷۰ است که یک خانواده قصد داشتند تا هواپیما را در مسیر بندرعباس به‌سمت امارات موردسرقت قرار دهند. در نهایت توسط امنیت پرواز این اتفاق رخ نداد. در واقع داستان فیلم درباره‌ی فرد جنگ‌زده‌ای به نام قاسم با بازی حمید فرخ‌نژاد است که در اثر مشکلات‌ مالی تصمیم می‌گیرد با ربودن هواپیمای مقصد بندرعباس آن را به دبی هدایت کند. او همسر باردار و پسر معلول خود، خواهر و برادرانش را نیز همراه کرده است.

همسرش نرگس با بازی لیلا حاتمی از ماجرا و تصمیم قاسم باخبر است و بقیه برای یافتن کار و زندگی بهتر در محلی جدید با او همراه می شوند و قاسم برای این‌کار اسلحه‌ای تهیه کرده که در آخرین لحظات همسرش به او می گوید که آن را نیاورده است. به همین دلیل قاسم هم مجبور می شود با حمله به یکی از محافظین هواپیما اسلحه‌ی او را تصاحب کند و با آن خلبان را تهدید می‌کند تا هواپیما را به سمت دبی منحرف کند.

این در حالی است که محافظ دوم ناگهان با آزاد کردن همکارش و کنترل هواپیما مجددا تغییرمسیر می‌دهد اما نرگس در این وضعیت اسلحه‌ی مخفی کرده را بیرون آورده و طی یک درگیری به کمک برادرانش مجددا کنترل هواپیما را به دست می‌گیرند. هم‌زمان با دنیا آمدن فرزند قاسم، هواپیما در محلی نامعلوم فرود اضطراری کرد که هرکدام از مسافرها آن محل را مکان موردنظر خود می‌بیند.

فیلمنامه‌ی این فیلم به‌صورت مشترک بین حاتمی‌کیا و اصغر فرهادی به نگارش درآمد. ترکیب فرهادی و حاتمی‌کیا از دسته ترکیب‌های سینمایی بود که جالب‌توجه بود. به‌هرحال وجود فرهادی به بار داستانی فیلم حاتمی‌کیا را افزوده بود. حاشیه‌ی فیلم نیز در سال ۱۴۰۰ به وجود آمد که حاتمی‌کیا از ریاست قوه‌ی قضاییه درخواست عفو برای هواپیما‌ربایان واقعه کرد که این درخواست موردپذیرش قرار گرفت.

 

 شبی که ماه کامل شد ( ۱۳۹۷)شبی-که-ماه-کامل-شد

کارگردان: نرگس آبیار

فیلم «شبی که ماه کامل شد» در دسته فیلم‌های موفق از لحاظ فروش بود. فیلم درباره‌ی زندگی عبدالحمید ریگی برادر عبدالمالک ریگی، سردسته‌ی گروهک ترورسیتی شرق کشور بود که در فواصل مختلف و متعدد دست به ترور مردم و مرزبانان شرق کشور می‌زد. فیلم از این نظر مورد توجه بود که صحنه‌های اکشن نسبتا موفقی داشت و همچنین روند تغییر ذهنی و عقیدتی یک فرد را به تصویر می‌کشید.

داستان درباره‌ی عبدالحمید ریگی با بازی درخشان هوتن شکیبا و آشنایی و ازدواج او با فائزه منصوری با بازی الناز شاکردوست بود. ریگی بعد از ازدواج با فائزه نخست در تهران ساکن می‌شود و با برادر خود ارتباط ندارد اما رفته‌رفته به زاهدان نقل‌مکان می‌کند و ارتباطش با برادرش بیشتر می‌شود. در نهایت با نقشه‌ای و به بهانه‌ی گرفتن ویزا و رفتن به اروپا، فائزه و برادرش را به پاکستان می‌کشاند و در آن‌جا می‌مانند. عبدالحمید معاون برادرش در گروه تروریستی می‌شود و با تحریک او نخست برادر فائزه و در نهایت خود او را به قتل می‌رساند.

فیلم هرچند داستانی ملتهب و روایتی اکشن دارد اما به واقعه‌ی اصلی وفادار است و می‌توان گفت خود واقعه به‌قدری دراماتیک است که نیازی به اضافه‌کاری خاصی نداشته باشد. پرونده‌ی ریگی با آنکه سال‌ها بود در کشور بسته شده بود اما این فیلم مجدد باعث شد تا این گروه تروریستی و سرکرده‌ی آنان مورد بررسی قرار گیرند.

 

 تنگه ابوقریب ( ۱۳۹۶)تنگه-ابوقریب

کارگردان: بهرام توکلی

فیلم «تنگه ابوقریب» دیگر فیلمی از لیست بلند فیلم‌هایی براساس واقعیت است که ژانر دفاع مقدس دارد. این فیلم نیز تنها به یک واقعه می‌پردازد و داستان پررنگ و دراماتیکی ندارد. اما سراسر مملو از تصاویر اکشن جذاب و رشادت‌هایی مستندگونه است. فیلم بهرام توکلی توانست در جشنواره‌ی فجر برای او جایزه‌ی بهترین کارگردانی را به ارمغان بیاورد. همچنین فیلم مورد توجه بسیاری از افراد حاضر در جبهه قرار گرفت و منتقدان کارگردانی اثر را ستودند.

داستان فیلم درباره‌ی دفاع گردان عمار یاسر لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله در برابر لشکرکشی رژیم بعث در موقعیت تنگه استراتژیک ابوقُرَیب دهلران و حمله به فَکّه و شرهانی، در روزهای پایانی جنگ است. عراقی‌ها باید از سد یک پایگاه که شکل تنگه است، عبور کنند که با مقاومت شدید نیروهای ایرانی روبه‌رو می‌شوند.

داستان ‌هیچ وجه دراماتیکی ندارد اما مقاومت مردانه‌ی نیروهای ایرانی در این واقعه آنقدر احساسی و قابل‌ستایش است که بتوان در قالبی مستند آن را به تماشا نشست. خرده‌پی‌رنگ‌های فیلم نیز به این قابلیت احساسی بودن افزوده است. فیلم از نظر تصویربرداری و ارائه‌ی اتفاقات واقعی و رشادت‌ها تا حدود بسیار زیادی موفق عمل می‌کند و با توجه به نداشتن داستان اصلی پررنگ، مخاطب را تا پایان با خود همراه می‌کند.

 

 غلامرضا تختی ( ۱۳۹۸ )تختی

کارگردان: بهرام توکلی

«غلامرضا تختی» فیلم سیاه‌و‌سفید بهرام توکلی بود که یادآور فیلم «تختی» بهروز افخمی و فیلم ساخته نشده‌ی علی حاتمی است. فیلم سعی دارد تا روایتی واقعی از زندگی بزرگ‌ترین پهلوان ایران را ارائه دهد و در همان ابتدا نیز تکلیف خود را با مرگ خود‌خواسته‌ی تختی با مخاطب روشن می‌کند. در چنین داستان‌هایی دراماتیک بودن کنار می‌رود زیرا سوژه آنقدر جذاب است که نیاز به دراماتیزه کردن بسیاری از اتفاقات نیست.

داستان فیلم با نگارش وصیت‌نامه‌ی تختی آغاز می‌شود و سپس به زندگی او از دوران کودکی و در محله‌ی پایین تهران و دوران نوجوانی او در مسجدسلیمان و تمرینات فردی او می‌پردازد. سپس غلامرضا مسیر موفقیت را طی می‌کند و در مسابقات جهانی و المپیک موفق می‌شود. در این بین کمک‌های زیاد او به مردم باعث دلخوری خانواده می‌شود و او بین دیگر هم‌تیم‌هایی خود نیز مورد حسادت واقع می‌شود.

در نهایت با حمایت از جبهه‌ی ملی و مصدق از ورود به ورزشگاه نیز منع می‌شود. همچنین ازدواج تختی نیز نمی‌تواند او را از افسردگی درونی نجات دهد و در نهایت با مرگ خودخواسته به زندگی خود پایان می‌دهد. فیلم «غلامرضا تختی» از این امر که برای نخستین‌بار مرگ تختی را با خودکشی نشان می‌دهد، پیشرو است چراکه پایانی بر شایعه‌ی مرگ او توسط رژیم پیشین را می‌دهد. همچنین پژوهش فیلم در راستای واقعیت آن نیز تا حدود بسیار زیادی مورد توجه است.

 

 عنکبوت ( ۱۳۹۸ )فیلم عنکبوت

کارگردان: ابراهیم ایرج زاد

فیلم «عنکبوت» را می‌توان بازنده‌ی بزرگ این لیست معرفی کرد؛ فیلمی که می‌توانست بهترین این لیست باشد. داستان واقعی «عنکبوت» بدون هیچ اضافه‌کاری آنقدر دراماتیک است که نیاز به چیزی ندارد. فیلم درباره‌ی سعید حنایی قاتل مشهور دهه‌ی ۸۰ است که در مشهد دست به قتل زنان خیابانی می‌زند. انگیزه‌ی قتل‌ها نیز برای او یک شروع دراماتیک داشت.

سعید با بازی محسن تنابنده که ذهنیتی مذهبی دارد، متوجه می‌شود که یک راننده‌ی تاکسی قصد داشته به زهرا همسرش با بازی ساره بیات تعرض کند. او در شهر به دنبال ماشین‌های شخصی می‌گردد تا انتقام همسرش را بگیرد اما موفق نمی‌شود با مردان مقابله کند. از این‌رو تصمیم می‌گیرد تا زنان خیابانی را از بین ببرد و مسئله را حل کند. در این مسیر او بیش از ۱۶ زن را به قتل می‌رساند اما یکی از زنان از دست او فرار می‌کند و او را لو می‌دهد. حنایی نیت خود از قتل‌ها را پاک کردن شهر معرفی می‌کند.

فیلم از لحاظ حساسیت موضوعی و دراماتیک بودن می‌توانست بسیار موفق عمل کند اما با بی‌مبالاتی نویسنده تمام آنچه که باید از دست رفته است. پرونده‌ی سعید حنایی از عجیب‌ترین پرونده‌های قتل‌های زنجیره‌ای در ایران محسوب می‌شد که از لحاظ دراماتیک‌ بودن و انگیزه گرفتن قاتل یک پی‌رنگ مشخص و پررنگ دارد.

 

 روز صفر ( ۱۳۹۸)روز صفر

کارگردان: سعید ملکان

فیلم «روز صفر» در دسته فیلم‌های جاسوسی قرار دارد و به‌صورت‌کلی فیلم‌های ژانر جاسوسی و امنیتی با اقبال خوب مخاطبان مواجه می‌شوند؛ حتی منتقدان نیز به آنان روی خوش نشان می‌دهند. «روز صفر» اما مسیری جالب‌توجه دارد چراکه این فیلم مملو از حاشیه بود؛ پیش از ساخت تا پس از اکران در جشنواره و حتی دریافت جوایز جشنواره که سرو‌صدای زیادی به پا کرد. فیلم درباره‌ی نحوه‌ی دستگیری عبدالمالک ریگی سرکرده‌ی گروه تروریستی جندالله است. شاید از تمام فیلم تنها بتوان ادعا کرد که همین مورد واقعی است و مابقی برای دراماتیک شدن داستان به آن افزوده شده زیرا مسائل پیچیده‌ی امنیتی آنچنان دراماتیک نیست. هرچند که داستان فیلم نیز به‌شدت پیچیده است.

داستان فیلم «روز صفر» درباره‌ی دستگیری عبدالمالک ریگی با بازی ساعد سهیلی توسط یک نیروی اطلاعاتی ایرانی با بازی امیر جدید است. مامور اطلاعاتی بسیار باهوش و وطن‌پرست که با دستگیری ریگی علاوه‌بر ساقط کردن تشکیلات تروریستی و شیطانی ریگی، از تعداد زیادی حمله‌ی انتحاری به مراکز استان‌های کشور جلوگیری می‌کند. اما این مسیر با پیچیدگی‌ها و التهاب‌هایی همراه است.

فیلم از لحاظ بصری و تکنیکی موفق است اما حواشی فیلم بیش از خود فیلم بود. نظرات منتقدان کاملا بر ضد هم بود، به‌طور مثال مسعود فراستی فیلم را دوست داشت! اما برخی فیلم را ضعیف دانستند و در نهایت کارگردان و عوامل برای دریافت جوایز خود حتی به سالن میلاد هم نیامدند. به‌طورکلی «روز صفر» از لحاظ جذابیت موفق عمل کرد و در گیشه نیز موفق شد به‌اندازه‌ی هزینه خود فروش کند. فیلمی خوش‌ساخت با موضوعی ملتهب و البته ژانری که مخاطب آن را دوست دارد.

 

  درخت گردو ( ۱۳۹۸)درخت گردو

کارگردان: محمدحسین مهدویان

فیلم «درخت گردو» مانند دیگر آثار مهدویان که بر پایه‌ی واقعیت بودند مربوط به دهه‌ی ۶۰ است. البته که بازه‌های روایتی متفاوتی در دهه‌های بعدی دارد اما نقطه‌ی شروع آن در جنگ رخ می‌دهد. مهدویان باردیگر نشان می‌دهد که جهان سینا را با جهان واقعیت پیوند می‌زند و به‌دنبال عناصر دراماتیک در جهان واقعی می‌گردد. هرچندکه حاشیه‌ی این فیلم و اتفاقات داستانی آن به‌شدت فراگیر شد اما داستان برخلاف فیلم‌های قبلی مهدویان نظر منتقدان را جلب نکرد.

هرچند که جایزه‌ی بهترین کارگردانی را برای او به همراه داشت و همچنین پیمان معادی جایزه‌ی بهترین بازیگری را برای این فیلم دریافت کرد. داستان «درخت گردو» در سه بازه‌ی زمانی سال‌های ۱۳۶۶، ۱۳۸۴ و ۱۳۹۵ روایت می‌شود و بر پایه‌ی واقعیت تلخ زندگی فردی رنج‌کشیده از اهل آذربایجان غربی، به نام قادر مولان‌پور با بازی درخشان پیمان معادی در روستای مرزی رش‌هرمه در نزدیکی سردشت ساخته شده است. قادر و خانواده‌اش درگیر فاجعه‌ی بمباران شیمیایی سردشت شدند و برای اثبات این ظلم مبادی قانونی را یک‌به‌یک پشت‌سر گذاشتند تا در نهایت در دادگاه لاهه بتوانند حق خود را بگیرند.

فیلم در زمان اکران در جشنواره با اتهام کپی‌برداری داستانی مواجه شد و ادعای نویسنده‌ی مذکور همچنان هم ادامه‌دار است. هرچند داستان فیلم آنچنان که باید روندی دراماتیک نمی‌یابد و با لحظات احساسی همراه می‌شود اما رنج و مصیبت مردم روستا مخاطب را به هم‌دردی و همذات‌پنداری با شخصت‌ها نزدیک می‌کند.

 

 موقعیت مهدی ( ۱۴۰۰ )موقعیت مهدی هادی حجازی‌فر

کارگردان: هادی حجازی‌فر

فیلم «موقعیت مهدی» از عجیب‌ترین فیلم‌های این لیست است. این فیلم در ابتدا و در ذات خود یک سریال چند اپیزودی درباره‌ی زندگی مهدی باکری از فرماندهان بنام جنگ تحمیلی است. اما پس از اتمام این سریال و در زمانی‌که همه منتظر پخش آن بودند به یک‌باره وارد جشنواره فجر شد و به شکل فیلم به نمایش درآمد. فیلمی که چند اپیزود درباره‌ی مهدی باکری داشت و ازقضا مورد استقبال منتقدان نیز قرار گرفت. نخستین ساخته‌ی هادی حجازی‌فر به‌عنوان کارگردان نیز مانند نقش‌آفرینی او سطح قابل‌قبولی داشت.

داستان درباره‌ی زندگی مهدی باکری با بازی هادی حجازی‌فر و ارتباط او با برادرش حمید باکری و همچنین دیگر افراد لشکر عاشورا است. داستان فیلم از مقدمات ازدواج او آغاز و با شهادت برادرش و عدم‌بازگشت جسد او همراه می‌شود و در نهایت با تنها ماندن او و عدم‌پشتیبانی و شهات او پایان می‌یابد. فیلم «موقعیت مهدی» با آنکه در فرمت اصلی خود یک سریال است اما از نظر داستانی روندی منقطع و با پرش ندارد و یک روایت ساده از زندگی مهدی باکری را ارائه می‌دهد. از این‌رو فیلم در ساخت شخصیت مهدی باکری موفق عمل می‌کند.

 

 علف‌زار ( ۱۴۰۰ )علفزار

کارگردان: کاظم دانشی

«علفزار» نمونه‌ی یک فیلم مخاطب‌پسند و ملتهب است. هرچند فیلم‌های این‌چنین ملتهب و با درگیری‌های زیاد راه را برای پوشاندن ایرادات باز می‌گذارد و فیلم علفزار نیز از این قاعده مستثنی نیست. فیلم یک موضوع بسیار جنجالی دارد، موضوعی که از یکی از پرونده‌های پر سروصدای اصفهان سربرآورده است؛ تجاوز دسته جمعی به یک خانواده. همین موضوع کافی است تا مانند روزنامه‌ها مخاطب به فیلم جذب شود اما روند دراماتیک کردن در فیلم کمی کم‌رنگ است.

داستان درباره‌ی امیرحسین بازپرس دادسرا با بازی متفاوت پژمان جمشیدی است که درخواست انتقالی دارد. اما درگیر پرونده شکایت سارا با بازی سار بهرامی می‌شود. سارا قصد شکایت از تجاوز دارد اما خانواده همسر او به دلیل مسائل اجتماعی نمی‌خواهند این اتفاق رخ دهد. امیر حسین در این مسیر به او کمک می‌کند که او شکایت خود را به ثبت برساند.

فیلم داستانی به همین کوتاهی دارد اما آنقدر درگیر اوج و فرودهای متعدد است که به‌اندازه‌ی یک داستان بلند ادامه می‌یابد. خرده‌پی‌رنگ‌ها دائما در حال اضافه شدن هستند و داستان را پیش می‌برند. «علف‌زار» نیز مانند دیگر فیلم‌ها در دسته فیلم‌هایی براساس واقعیت است که یک پرونده‌ی جنایی و حساس را مورد دست‌مایه قرار دادند اما مسیر دراماتیزه کردن داستان را به‌خوبی نتوانستند بپیماند.

شاید از ترس آنکه واقعیت از دست برود و تخیل سینمایی و دراماتیک بر فیلم چیره شود، در حالی‌که در برخی مواقع این تخیل سینمایی می‌تواند باعث ارتقا فیلم شود. این فیلم البته با موقعیت ملتهبی که تدارک دیده و آن را مدیون پرونده‌ای واقعی و ریتم مناسب است که مخاطب را در سالن راضی نگاه می‌دارد. همچنین بازی متفاوت پژمان جمشیدی مزیدی بر علت است تا مخاطبان را به سینما بکشاند.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.