نویسنده: امین نور
تازهترین سریال نتفلیکس «ونزدی»، مدت کوتاهی است که پخش شده و در همین فاصلهی کم طرفداران زیادی برای خودش دستوپا کرده است. بخشی از آن به فضای قصه که حول دخترپسرهای جوان در مدرسهای عجیبوغریب میگذرد، برمیگردد و بخش دیگر به نام فردی که سایهاش بر تمام سریال و پوسترهای تبلیغاتی آن احاطه دارد. تیم برتون بزرگ علاوهبر تهیهی سریال، کارگردانی چهار قسمت نخست آن را نیز برعهده داشته است. سیر کارنامهی برتون در طول نیمدههی گذشته در سراسری پرشتابی افتاده و دو فیلم آخر استاد چه در گیشه و چه نزد منتقدان جزء آثار مایوسکنندهی وی محسوب میشود. حالا پیش از آنکه بفهمیم بالاخره قرار است قسمت دوم بیتل جویس را بسازد یا نه، او با سریال ونزدی بازگشته است. بازگشتی که از لحاظ تجاری خوشبینانه است و از لحاظ کیفی نه چندان. او برای اینکار دست به احیای یکی از قدیمیترین شخصیتهای تاریخ سینما و تلویزیون زده است؛ خانوادهی آدامز. اگرچه بیشتر از آنکه قصد سازندگان آن بازسازی باشد، دست به برداشت تازهای از این متن کلاسیک هالیوود در ذهنشان بوده است. اما پیش از آنکه وارد خود سریال شویم، بهتر است شرحی از خانوادهی آدامز بدهیم.
خانوادهی آدامز تاریخی طولانی در فرهنگ عامه دارد. کاریکاتوریست نیویورکر، چارلز آدامز در اواخر دههی سی آنها را بهصورت کارتونهای تکصفحهای طی ۱۵۰ شماره معرفی کرد. آدامزها یکی از اولین نمونههای خانوادهی عجیب آمریکایی هستند. تلفیق بامزهای از اشرافیت گوتیک و جامعهی امروزی آمریکایی در یک قالب تماما کمیک که میتواند در ژانر کمدی ترسناک جای بگیرد. خانوادهای که شامل گومز، پدر خانواده و همسرش مورتیشیا، دو فرزندشان پاگزلی و ونزدی، عمو فستر، مادربزرگ، خدمتکارشان لارچ و یک اختاپوس در مقام حیوان خانگی. شخصیت دست (Thing) کمی بعدتر وارد کارتون شد. اما با تولید سریال «خانوادهی آدامز» در سال ۱۹۶۴ بود که شهرت آنها جهانی و جایگاه خاصی در نسل تلویزیونبین دههی شصت برای خود اختصاص دادند؛ بهخصوص برای کودکان که یکی از آنها آقای برتون بود.
در آن سالهای اوایل دههی شصت فیلمبرداری زنده و سریالهایی که بهصورت زنده پخش میشدند، حسابی رونق داشت. از این رو بدیهی بود که خانوادهی آدامز نیز در این دسته عرضه شوند. فیلمبرداری زنده با تماشاگران داخل استودیو چیزیست که امروزه سنت سیتکامها وامدار آن است. پس از همان آغاز سریال بهصورت یک کمدی مصرف شد. با اینکه تنها دو فصل بیشتر پخش نشد، حضور شخصیتها در برنامههای ویژهی تلویزیون مخصوص تعطیلات، ساخت اقتباسهای غیرمستقیم کارتونی و تئاترهای موزیکال با برداشت از شخصیتهای داستان در طول دههی هفتاد ادامه داشت. حتی بعدتر در بازیهای کامپیوتری، موسیقی عامیانه، کمیک بوک و … ورود پیدا کرد.
در سال ۱۹۹۱ فیلم سینمایی خانوادهی آدامز در قالبی گوتیکتر، سیاهتر و حذف یکی دو شخصیت با بازیگرانی متفاوت (از کریستینا ریچی کوچک در نقش ونزدی تا آنجلیکا هیوستون در نقش مادر خانواده) روی پرده رفت. گرچه از سوی منتقدان تحویل گرفته نشد اما با استقبال خوب تماشاگران مواجه شد و فروش قابلقبولی داشت. دنبالهی بعدی «ارزشهای آدامز» برعکس فیلم قبلی عمل کرد؛ منتقدان دوست داشتند اما تماشاگران آن را پس زدند و در کنار مرگ نابهنگام رائول خولیا ( در نقش پدر خانواده) باعث شد تا از ادامهی ساخت دنبالههای آن منصرف شوند.
رابطهی برتون با خانوادهی آدامز بهجز علاقهی شخصیاش، خود تاریخی جداگانه دارد. پس از موفقیت بینظیر بتمن او نخستین فرد برای کارگردانی اقتباس سینمایی در ۱۹۹۱ انتخاب شد اما ساخت دنبالهای بر بتمن موجب انصراف وی از پروژه و انتصاب بری ساننفیلد جای او شد. کمتر از بیست سال بعد در ۲۰۱۰ اعلام شد که برتون قصد ساخت اقتباسی تازه از داستان آدامزها آن هم به صورت استاپموشن را دارد. اما از آنجا که استودیو بیشتر موافق جلوههای کامپیوتری بود، در سال ۲۰۱۳ پروژه منتفی شد. اگرچه در سال ۲۰۱۹ انیمیشن خانوادهی آدامز ساخته شد و فروش چشمگیری داشت اما دنبالهی آن بهدلیل وقوع کووید ۱۹ با دوسال تاخیر به نمایش درآمد.
- بیشتر بخوانید
- نقد سریال «خاندان اژدها» House Of The Dragon | تکرار بازیهای سیاسی
- نقد مینی سریال «زیر پرچم بهشت» Under The Banner Of Heaven | اینک آخرالزمان
ایدهی سریال ونزدی و چرخش داستانی آن نخست توسط مایلز میلر و آلفرد گاف نوشته شد. آنها پیرنگ خود را برای برتون فرستادند و در کمال تعجب برتون با آغوشی باز از آن استقبال کرد. او فیلمنامه موقعیت ونزدی را همچون تجربهی خودش از مدرسه و ارتباط دشوارش با دیگران و همینطور خانوادهاش میدید. داستان سریال برخلاف تصور نه برداشتی مستقیم از خانوادهی آدامز است و نه تلاشی بر بازسازی امروزی از آن بود. تقریبا تمام شخصیتهای اصلی داستان بدل به فرعی شدهاند، خبری از عمو یا اختاپوس نیست و همه دستبهدست هم دادهاند تا شخصیت دختر خانواده کانون داستان شود.
ونزدی دختر شیطانی که شیطنتهایش بیشتر از آنکه کودکانه باشد واقعا شیطانیست. او پس از آنکه از تمام مدرسهها اخراج میشود، چارهای برای والدین خود نمیگذارد جز اینکه او را به همان مدرسهای که سیسال پیش خودشان رفتهاند، بفرستند. مدرسهی نورمور مخصوص بچههایی که با آدمهای معمولی فرق دارند است. تمام همکلاسیهای ونزدی هرکدام دارای یک نیروی فراطبیعی خاص است. خود ونزدی کمکم پی میبرد که دارای ویژگی آیندهبینیست. زمانیکه خبر کشتهشدن چند دانشآموز توسط موجودی مخوف در شهر میپیچد، این ویژگی به کمک او میآید.
برای هرکس که با فیلم یا سریال خانوادهی آدامز اندکی آشنایی داشته باشد با خواندن تنها خلاصهداستان سریال خواهد فهمید که نهتنها اثری از آثار پیشین در اینجا نیست بلکه دستاندرکاران قصد داشتهاند تا شخصیت تازهای را خلق کنند. سریال ونزدی ادامزی که در فیلمها یا سریال میبینیم، یکی از اعضای خانواده است که به اندازهی خود خرابکاری میکند. او قصد آزمایشهای مرگبار روی برادر خود دارد و به هیچ کار مرگباری دست رد نمیزند. اما در اینجا کاراکتر او هیچ ارتباطی با نسخهی اصلی ندارد. از طرفی گرگ تنهاییست که دوست ندارد با هیچکس ارتباط برقرار کند. از طرف دیگر به اندازهی شرلوک هولمس باهوش است و میخواهد تمام مشکلات را حل کند.
تقریبا هنری نیست که او نداند، مسلط به زبانهای گوناگون است و فنون رزمی را از بر است. همچنین به اندازهی دانشمندی کهنسال علم دارد و بدون ذرهای اشتباه خوب و بد را از هم تشخیص میدهد. همهی اینها را بگذارید در جهان مدرسهای که بیشتر یادآور هری پاتر است تا حالوهوای گوتیک فیلمهای قبلی. این نکته که ما هیچوقت نمیدانیم چطور دختری به این سن چطور انقدر سواد دارد یا مهارت شگرفی در دفاع از خود و مبارزه با آدمهای سهبرابر خودش دارد. گویی سریال برای تماشاگران شبکهی CW در درجهی سنی کمتر ساخته شده باشد.
سریال ونزدی بیشتر از آنکه از عناصر جذابش بهره ببرد آن را فدای قصهگویی مدشدهی امروزیاش میکند. چنین نگرشی باعث شده تا غیر از شخصیت مرکزی هیچ شخصیت قوی یا پیچیدهای مجال نفسکشیدن نداشته باشد و برای همین مهم نیست او در چه مخمصهای میافتد یا دشمن مقابلش چهکسی است، پیروزی او از پیش نوشته شده است. شخصیت ونزدی که در اصل شخصیت بهشدت سرد و منزویست، بدل به حلال مشکلات در معمای قتل قصه میشود. ما هیچ ایدهای نداریم که چرا او انقدر باهوش است یا چرا به اندازهی یک قهرمان مارول قدرت دارد. سریال میتواند یکی از نمونههای خوب رای تماشای تاثیر سینمای ابرقهرمانی و ورود سیاستهای مدشدهی فرهنگی به سینما باشد.