ده فیلمی که لوکیشن در آنها نقش اساسی دارد | از «مرگ یزدگرد» تا «شب طلایی»

نویسنده: مازیار وکیلی

در سینمای ایران فیلم‌های زیادی ساخته شده‌اند که لوکیشن در آنها نقش اساسی دارد؛ لوکیشن‌هایی که بدون وجود آنها این فیلم‌ها ساخته نمی‌شد. لوکیشن نقشی حیاتی در این فیلم‌ها دارند و در عمل تبدیل به یکی از شخصیت‌های اصلی فیلم شده‌اند. ساخت چنین فیلم‌هایی در سینمای جهان هم مسبوق به سابقه است و بسیاری از فیلم‌های سینمای جهان با تکیه بر لوکیشن‌های متفاوت ساخته شده‌اند که مشهورترین آنها «بچه رزمری» ساخته‌‌ی رومن پولانسکی و دوازده مرد خشمگین به کارگردانی سیدنی لومت است.

به بهانه‌ی اکران فیلم شب طلایی به کارگردانی یوسف حاتمی‌کیا که کل داستان آن در یک لوکیشن می‌گذرد، سراغ فیلم‌هایی می‌رویم که لوکیشن در آنها نقش اساسی ایفا می‌کند. فیلم‌هایی که بدون لوکیشن‌های متفاوت‌شان ساخته نمی‌شدند. ما ساخته شدن این ده فیلم متفاوت سینمای ایران را بیشتر از هرچیز مدیون لوکیشن‌هایی هستیم که باعث شدند این آثار هنری متفاوت صاحب هویت شوند.

 

 مرگ یزدگرد (۱۳۶۰)

مرگ-یزدگردکارگردان: بهرام بیضایی

«مرگ یزدگرد» در سال ۱۳۶۰ و براساس نمایشنامه‌ای نوشته‌ی بهرام بیضایی ساخته شد. نمایشنامه‌ای که اولین‌بار در سال ۱۳۵۸ منتشر و بسیار موردتوجه قرار گرفت. فیلم داستان یزدگرد آخرین پادشاه ساسانی را روایت می‌کند که به مرو می‌گریزد و در خانه‌ی یک آسیابان فقیر پنهان می‌شود. داستان مرگ یزدگرد از زبان آسیابان با بازی مهدی هاشمی، زن آسیابان (سوسن تسلیمی) و دختر آسیابان (یاسمن آرامی) روایت می‌شود و هر روایت با روایت فرد دیگر متفاوت است.

تمام فیلم بیضایی در خانه‌ی مخروبه‌ی آسیابان فقیر اتفاق می‌اُفتد. بیضایی در «مرگ یزدگرد» بیش از هر چیز به بازی‌های فرمی  برای روایت داستان یکی از مقاطع تاریخی مهم ایران تکیه کرده است. فرم روایی که یادآور راشومون کوروساوا است. خانه‌ی آسیابان با آن سر و شکل حقیرانه به‌عنوان تنها لوکیشن اصلی فیلم تبدیل به نمادی از ایران در اواخر حکومت ساسانی می‌شود. ایرانی که به قدری ویران شده بود که به راحتی تسلیم اعراب شد و به این وسیله سرنوشت این کشور برای همیشه تغییر کرد. بنابراین لوکیشن فیلم بیضایی کارکردی نمادین دارد و آن خانه‌ی مخروبه بیش از هر چیز بیانگر وضعیت ایرانیان در اواخر حکومت یزدگرد سوم است. کشوری درگیر فقر و فساد و تبعیض که کاملاً مستعد است تا آغوش برای هر قومی که بخواهد بر او استیلا پیدا کند بگشاید.

 

 پرده آخر (۱۳۶۹)

پرده-آخرکارگردان: واروژ کریم مسیحی

با مرگ حسام میرزا رفیع‌الملک میراث رفیع‌المک به همسر او فروغ‌الزمان (فریماه فرجامی) می‌رسد اما خواهر و برادر حسام (نیکو خردمند و داریوش ارجمند) که از این موضوع راضی نیستند، نقشه‌ای می‌چینند تا اموال حسام را از چنگ فروغ‌الزمان در بیاورند….

خانه‌ی اشرافی حسام‌الملک برای واروژ کریم مسیحی بیش از هرچیز یک صحنه‌ی نمایش است. هنگام تماشای فیلم ما انگار با یک صحنه نمایش بزرگ مواجه هستیم که همه‌چیز در آن از پیش نوشته و اجرا شده است. طراحی دقیق واروژ کریم مسیحی و استفاده‌ی درست او از تمام جزئیات آن خانه باعث شده تماشاگر ذره‌ذره وهمی که فروغ‌الزمان را فرا می‌گیرد و او را به مرز جنون می‌رساند، درک کند. همچنین با شخصیت اصلی و هراسی که او را درگیر کرده است، همراه شود. بدون چنین لوکیشنی «پرده آخر» نمی‌توانست این تاثیر عمیق را روی تماشاگران بگذارد.

 

  آژانس شیشه‌ای (۱۳۷۶)

آژانس-شیشه-ایکارگردان:ابراهیم حاتمی‌کیا

«آژانس شیشه‌ای» داستان رزمنده‌ی بسیجی عباس با بازی حبیب رضایی است که برای درمان ترکشی که نزدیک شاهرگ اوست به تهران می‌آید. او به‌طور اتفاقی با حاج کاظم (پرویز پرستویی) فرمانده‌اش در دوران جنگ مواجه می‌شود، بعد از ملاقات با دکتر مشخص می‌شود عباس برای جراحی باید به لندن برود. حاج کاظم به هر دری می‌زند تا شرایط سفر عباس را مهیا کند تا این‌که اتفاقی می‌اُفتد که همه‌چیز را تغییر می‌دهد…

«آژانس شیشه‌ای» بهترین فیلم حاتمی‌کیا و یکی از تکان دهنده‌ترین فیلم‌های سینمای ایران با محوریت جبهه و جنگ است. حاتمی‌کیا در این فیلم کوشیده است کم‌رنگ شدن ارزش‌ها را در دوران پس از جنگ به تصویر بکشد. لوکیشن آژانس در این فیلم نقشی هم‌پای سایر شخصیت‌ها بازی می‌کند و بازتاب‌دهنده‌ی وضعیت جامعه‌ی ایران در اواسط دهه‌ی هفتاد هجری شمسی است. نگرش‌های مختلف که در برابر کاظم قرار گرفته‌اند هر‌کدام یکی از طیف‌های فکری جامعه را نمایندگی می‌کنند. حاتمی‌کیا از لوکیشن منحصر‌به‌فرد آژانس استفاده می‌کند تا عقاید مختلف حاضر در جامعه‌ی ایران را زیر یک سقف جمع کند و از تضادهای موجود در جامعه حرف بزند. لوکیشن آژانس کاربرد دراماتیک هم دارد و به‌خوبی التهاب موجود در داستان را به نمایش می‌گذارد. آژانس شیشه‌ای یکی از بهترین نمونه‌های استفاده از لوکیشن در سینمای ایران است.

 

 شب یلدا (۱۳۸۰)

شب-یلداکارگردان: کیومرث پوراحمد

«شب یلدا» داستان مرد میان‌سالی به نام حامد احمدزاده با بازی محمدرضا فروتن است که به دلیل بیکاری مجبور می‌شود همسرش (الهام چرخنده) و دخترش را به خارج از ایران بفرستد بفرستد. روزی او خبر می‌رسد که همسرش با دوست سابقش وارد رابطه شده است. این موضوع باعث می‌شود تا حامد به مرور خاطراتش بپردازد….

«شب یلدا» یک فیلم تک لوکیشن خالص است. فیلمی که به جز چند سکانس کوتاه تمام داستان آن در خانه‌ی حامد اتفاق می‌اُفتد. پوراحمد از تمام اجزای این خانه برای احوالات درونی حامد استفاده می‌کند. ویرانی حامد با ویرانی تدریجی خانه هم‌زمان می‌شود؛ این هم‌زمانی با چنان ظرافتی اجرا شده است که تماشاگر شریک غم سنگینی می‌شود که حامد درگیر آن است. «شب یلدا» ملودرام رمانتیکی است که پرده از روزمرگی‌ها و شکست‌های یک مرد میان‌سال برمی‌دارد. مردی که نابودی و تولد دوباره را در خانه‌ای تجربه می‌کند که هم‌زمان زندان و کاخ آرزوهای اوست. «شب یلدا» بهترین فیلم کارنامه پوراحمد و یکی از درخشان‌ترین ملودرام‌های سینمای ایران است.

 

 ارتفاع پست (۱۳۸۰)

ارتفاع-پستکارگردان: ابراهیم حاتمی‌کیا

«ارتفاع پست» دوازدهمین فیلم ابراهیم حاتمی‌کیا است که براساس یک ماجرای واقعی ساخته شده و داستان مردی به نام قاسم (حمید فرخ‌نژاد) را روایت می‌کند که به همراه خانواده‌اش با یک هواپیما برای کار به شرکت توتال می‌رود اما قصد قاسم چیز دیگری است و او در میانه‌ی راه اقدام به ربودن هواپیما می‌کند…

«ارتفاع پست» از آن جهت در کارنامه‌ی کاری حاتمی‌کیا فیلم مهمی است که می‌توان آن را اولین فیلم حقیقتاً اجتماعی او دانست که ارتباطی با جبهه و جنگ ندارد. فیلم که از یک داستان واقعی الهام گرفته است، کنایه‌های تند و تیز سیاسی و اجتماعی داردو تبحر حاتمی‌کیا را در کارگردانی در محیط بسته را نشان می‌دهد. فیلم محصول همکاری ابراهیم حاتمی‌کیا است و می‌توان در گوشه و کنار آن ردپای اصغر فرهادی به‌عنوان نویسنده را مشاهده کرد. از جهات مختلف «ارتفاع پست» یک تجربه‌ی منحصر‌به‌فرد در سینمای حاتمی‌کیا است. تجربه‌ای که دیگر با این میزان از تفاوت در سینمای حاتمی‌کیا تکرار نشد.

 

 سعادت آباد (۱۳۸۹)

سعادت-آبادکارگردان مازیار میری

یاسی (با بازی لیلا حاتمی) که در زندگی مشترک با محسن (حامد بهداد) دچار تردیدهایی شده است یک مهمانی برای زنده کردن خاطرات می‌گیرد، غافل از این‌که اوضاع به خواست او پیش نمی‌رود… «سعادت‌آباد» داستان مصائب، شکست‌ها و مشکلات طبقه‌ی متوسط شهری است. خانه‌ی شیک و مدرن یاسی و محسن که مهمانی مجللی در آن برگزار می‌شود فرصتی است تا کارگردان و نویسنده نقبی به درون باورها و تضادهای طبقه متوسط شهری بزنند و نشان دهند این طبقه درگیر چه چالش‌های ریز و درشت و ویران‌کننده‌ای است. چالش‌هایی که بیش از هرچیز محصول بی‌ریشه و بی‌هویت بودن این طبقه است که به‌جای رشد کردن در یک شرایط نرمال و عادی در یک شرایط غیرعادی و با تکیه بر رانت رشد کرده است. مازیار میری با «سعادت‌‍آباد» بهترین فیلمش را می‌سازد و موفق می‌شود تحلیل درست و دقیقی از طبقه‌ی متوسط شهری در اواخر دهه‌ی هشتاد به مخاطب ارائه دهد.

 

 خانه پدری (۱۳۸۹)

خانه-پدریکارگردان: کیانوش عیاری

«خانه پدری» داستان قتل دختری به دست پدر با بازی مهران رجبی است که چند نسل این خانواده را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد… فیلم که دچار حواشی بسیاری شد و بعد از یک اکران محدود به محاق رفت، موفق می‌شود داستان رنج زنان ایرانی را به شکل هوشمندانه‌ای در قالب یک خانه روایت کند و برداشت متفاوتی از تاریخ ایران ارائه دهد. نگاه دقیق و مینیاتوری عیاری باعث شده لوکیشن فیلم هویتی ملموس داشته باشد و ابعادی استعاری پیدا کند. لوکیشن خانه در این فیلم را می‌توان استعاره‌ای از ایران و تاریخ پر فراز و نشیبش دانست که در طول سالیان تغییرات فراوانی کرده است اما نگرش‌های مردسالارانه مردم آن تغییری پیدا نکرده است. عیاری با ساخت خانه پدری یکی از متفاوت‌ترین تفاسیر را از تاریخ ایران را ارائه می‌دهد.

 

 هجوم (۱۳۹۶)

هجومکارگردان: شهرام مکری

«هجوم» داستان یک قتل است، قتلی که در یک ورزشگاه اتفاق اُفتاده و پلیس به دنبال آن است. پلیس به دنبال سرنخ‌هایی برای یافتن قاتل است. اما هرچه تلاش می‌کند فقط اوضاع را پیچیده‌تر می‌کند…. فیلم‌های شهرام مکری فیلم‌های خاصی هستند. فیلم‌هایی فرمالیستی که در آنها بیش از هرچیز با بازی‌های فرمی و داستان‌های پیچیده مواجه هستیم. «هجوم» نیز از این قاعده مستثنا نیست چراکه فیلمی فرمال و به شدت استرلیزه است که جهانی آخرالزمانی خلق می‌کند و تماشاگر را مرعوب می‌کند. از لوکیشن خود برای ایجاد وهمی زیر پوستی استفاده می‌کند و تماشاگر را با استفاده از همین لوکیشن به درون دنیای پر از سیاهی خود می‌کشاند. هجوم بعد از «ماهی و گربه» توانست جایگاه مکری را به‌عنوان یک کارگردان متفاوت در سینمای ایران تثبیت کند.

 

 مسخره‌باز (۱۳۹۷)

مسخره-بازکارگردان: همایون غنی‌زاده

«مسخره‌باز» داستان جوانی عاشق بازیگری به نام دانش با بازی صابر ابر است در سلمانی که متعلق به کاظم خان (علی نصیریان) است به همراه شاپور (بابک حمیدیان) کار می‌کند. روزی مانفرد (داریوش موفق) به آرایشگاه آنها می‌آید و می‌گوید موی زنان را به قیمت خوب می‌خرد. این موضوع سرآغاز ماجراهایی تازه است…

در «مسخره‌باز» همایون غنی‌زاده فضای متفاوت و عجیبی خلق می‌کند که هم به فانتزی پهلو می‌زند و هم دارای یک طنز گروتسک و متفاوت است که آن را از سایر آثار سینمای ایران متمایز می‌کند. فیلم غنی‌زاده آثار ژونه خصوصاً ماجرای شگفت‌انگیز امیلی پولن را به یاد می‌آورد. لوکیشن اصلی فیلم که یک آرایشگاه است به خلق دنیای عجیب و رنگارنگ فیلم کمک کرده و مسخره‌باز را تبدیل به اثری کرده از تمام اجزای آن خلاقیت می‌بارد. یک کمیک استریپ فانتزی ایرانی که به تماشاگر نوع دیگری از فیلم  را برای تماشا پیشنهاد می‌دهد.

 

 شب طلایی (۱۴۰۰)

شب-طلااییکارگردان: یوسف حاتمی‌کیا

تمام اعضای خانواده جمع شده‌اند تا برای مادربزرگ (مریم سعادت) جشن تولد بگیرند، که سر و کله داماد خانواده (حسن معجونی) پیدا می شود و همه‌چیز به هم می‌ریزد… یوسف حاتمی‌کیا در «شب طلایی» از لوکیشن خود استفاده می‌کند تا تصویر نو و تازه‌ای از خانواده‌ی ایران به نمایش بگذارد. تصویری که بیانگر شکاف‌های عمیقی است که در چنین خانواده‌هایی وجود دارد. شکاف‌هایی که خودش را در قالب اختلافات و مشکلات خانوادگی مختلف نشان می‌دهد. فیلم مضمون موردعلاقه‌ی‌ فیلم‌ساز را در قالب خانه‌ای رو به زوال و مادری که در انتهای فیلم تنها می‌ماند، فریاد می‌زند. همچنین به تماشاگر ایرانی یادآوری می‌کند که زندگی مدرن چگونه باعث شده تا او زیبایی‌ها و ارزش‌های زندگی سنتی را فراموش کند.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.