نویسنده: احسان آجورلو
همواره در سفرهای این مسیرها هستند که جالب و جذاب مینمایند. البته امکان دارد که برخی اشخاص اهمیتی به مسیر ندهند و تنها مقصد برای آنان مهم باشد. اما بسیاری دیگر مسیر را عنصری مهم در هر سفر تلقی میکنند. مسیر در سفرهای زمینی جادههایی هستند که شهرها و مکانها را به هم میرسانند. از این رو جاده با آنکه مکانی مشخص و قابل سکونت نیست اما نقشی تعیینکننده در سفرها و حتی در زندگی انسان دارد. فیلمهای جادهای نیز در نوع خود فیلمهایی هستند که شخصیتها در طول حضور خود در جاده و دور از امکانات شهری به درکی جدید از خود میرسند. گویی سفر بیرونی که به چشم دیده میشود یک سفر درونی را نیز برای شخصیتهای فیلم به همراه دارد. از سمت دیگر فیلمهای جادهای فیلمهایی به شدت کمهزینه هستند و اغلب نویسندگان و کارگردانان به این موضوع اهمیت ویژهای میدهند.
فیلمهایی با بودجهی پایین که نتایجی بعضا خیرهکننده دارند و از خاطره مخاطبان پاک نمیشوند. فیلمهای جادهای نوعی ژانر مخصوص است که در دل جادهها میگذرد و در قبال تنهایی شخصیتها به آنان موهبتی از جنس شناخت اصیل خود میدهد. فیلمهای ژانر جادهای به نوعی سر آغازی بود تا سینمای هالیوود بتواند تصاویر و داستانهای جدید و پر هیجان به سینما تزریق کند. این فیلمها با رها کردن استودیوها و خلق تصاویر واقعی از شهرها و جادههای مختلف، توانستند مردم کل جهان را در جادهگردیهای نقاط مختلف سهیم کنند. اما در این امر نیز فیلمهای اروپایی توانستند با استفاده از مفاهیمی عمیقتر و انسانیتر فیلمهای آمریکایی را کنار بزنند و در این امر نیز برای منتقدان و سینهفیلها مهمتر و جذابتر باشند. در ادامه برخی از بهترین فیلمهای جادهای را مرور خواهیم کرد.
توت فرنگی های وحشی | Wild Strawberries 1957
کارگردان: اینگمار برگمان
فیلم «توتفرنگیهای وحشی» به نوعی عاشقانهترین فیلم برگمان است. یک فیلم متفاوت که مسیری متفاوت را نیز طی میکند. مسیری که با یک رویا و خواب آغاز میشود. این فیلم بیننده را به سفری به دل رویاها و زمان دعوت میکند. داستان فیلم در یک سفر یکروزه روایت میشود. «توت فرنگیهای وحشی» در سال ۱۹۵۸ برندهی جایزهی خرس طلایی جشنوارهی فیلم برلین، در سال ۱۹۶۰ نیز برندهی جایزه گلدنگلوب برای بهترین فیلم خارجی شد. توتفرنگیهای وحشیِ برگمان از نخستین نمونههای برجسته استفاده از جریان سیال ذهن در سینماست. فیلمی که موفق شد با استفاده از همین ترفند در زمرهی فیلمهای محبوب سینهفیلها قرار بگیرد.
داستان فیلم دربارهی پروفسور بورگ است که همراه عروسش ماریانه که در زندگى زناشویى با همسرش دچار مشکل است، براى دریافت دکتراى اقتصاد (در پنجاهمین سالگرد دانشآموختگیاش از دانشگاه) به شهر لوند میرود. اتفاقهای در مسیر برای او رخ میدهد که گذشتهی خود را به یاد میآورد. و مسیری که تا آن لحظه از زندگی آمده است را مرور میکند. این امر باعث میشود تا بورگ به شناخت جدید از خود به نسبت زندگی خود پیدا کند. بازیگر اصلی فیلم ویکتور شوستروم است که خود از کارگردانان مشهور تاریخ سینما و استاد برگمان است. حضور او در فیلمی از برگمان و مرور خاطرات خود به نوعی یک دژاوو سینمایی عجیب را پدید آورده است که باعث علاقه سینهفیلها به این فیلم شده است.
پیرو خله | ۱۹۶۵ Pierrot le Fou
کارگردان: ژان لوک گدار
ژان لوک گدار کارگردان موج نو فرانسه با این فیلم به گفتهی خودش « آخرین زوج عاشقانه» را به تصویر میکشد. «پیرو خله» داستان مردی به نام «فردیناند گریفون پیرو» است که از ازدواج خود ناراضی است و به تازگی از یک شرکت پخش برنامههای تلویزیونی اخراج شده است. پس از یک مهمانی خستهکننده در پاریس، تصمیم میگیرد تا همسر و بچه های خود را ترک کند و با ماریان (با بازی کارینا) پرستار بچهاش، فرار کند. این دو کمی پس از فرارشان در ماجرایی رازگونه و تبهکارانه گرفتار میشوند که برادر ماریان در آن دست دارد. هنگامیکه کالبدی بیجان در خانهی قبلی ماریان پیدا میشود، دو دلباخته به جنوب فرانسه میگریزند. این فیلم پر از ارجاعات سینمایی، نقاشی و نقلقولهایی از نویسندگان بزرگ جهان است. شاید در نگاه اول فیلم عجیب و گنگ به نظر بیاید. «پیرو خله» و بهطورکلی فیلمهای این کارگردان فرانسوی، خلاف مرسومات هالیوودی ساخته شده است. برای فهمیدنش باید بیش از یکبار به تماشای فیلمهایش نشست. اما جذابیت فیلمهای گدار نیز در همین است! شما را به مخاطبی فعال تبدیل میکند که برای فهمیدن حرف فیلم به تلاش و تفکر نیاز دارید.
در این فیلم گدار از داشتن یک فیلمنامه از پیش آماده شده سر باز میزند و میکوشد که داستان فیلم در لحظهی فیلمبرداری با همکاری هنرپیشهها و فضای داستانی آفریده شود. همین امر باعث میشود که بازیگران استرس و فشار بیشتر تحمل کنند و گدار توانسته از این تنش واقعی بازیگران در فیلم بهخوبی استفاده کند. سفر فردیناند و ماریان بیش از اینکه یک سفر جغرافیایی از جایی به جای دیگر باشد؛ گویی سفری میان مفاهیم و کتابهاست. این فیلم به شما این شانس را میدهد که فیلمی کاملا متفاوت در بین فیلمهای جادهای ببینید. فیلمی که کارگردانش آگاهانه تلاش میکند بهجای صرفا سرگرمشدن، شما را درگیر یک سری مفاهیم و موضوعات عمیق کند. تلاشی که آن را میتوان در فیلمبرداری و کارگردانی کاملا متفاوت «پیرو خله» نیز حس کرد.
ایزی رایدر | ۱۹۶۹ Easy Rider
کارگردان: دنیس هاپر
«ایزی رایدر» یکی از فیلمهای درخشان و پیشرو در تاریخ سینما است. این فیلم توانست در مقابل جریان غالب چه در درونمایه و چه در فرم سینمایی آشناییزدایی کند و همچنان با وجود نیمقرن از ساختنش تازه به نظر میرسد. کاراکترهای فیلم به تمام قواعد و اصول کهنه و سنتی که حکومتها ساختهاند، معترض هستند. شما میتوانید این اعتراض را در تکتک لحظات فیلم مشاهده کنید. تقابلی بین اقلیت و جریان غالب فرهنگی و سیاسی درونمایهی اصلی فیلم «ایزی رایدر» است. این فیلم جادهای یکی از فیلمهای اعتراضی برخاسته از دههی شصت است که بسیار در گیشه مورد استقبال قرار میگیرد. دنیس هاپر موفق میشود که جریانی جدید را در هالیوود شکل دهد و نسل تازهای از فیلمسازان غیراستودیویی و مستقل شروع به ساخت فیلم میکنند.
این فیلم، نامزد دو جایزه اسکار برای بهترین فیلمنامه و بازیگر نقش مکمل مرد برای جک نیکلسون شد. نقشآفرینی جک نیکلسون، پیتر فوندا و دنیس هاپر بهعنوان بازیگران فیلم و یکی از ماندگارترین بازیها در تاریخ سینما شناخته میشود. فیلم با خرید و فروش مخدر توسط بیلی (با بازی کارگردان فیلم دنیس هاپر) و وایات (با بازی پیتر فوندا) شروع میشود که بر موتورهایشان در کنار فرودگاه سوار هستند و سفری را آغاز میکنند. «ایزی رایدر» نمایندهی جنبش هیپی ها در آمریکاست که در آن مقطع اعتراضات فراوانی را شکل دادند. البته فیلم در کنار وجه اعرتاضی به نوعی به فرهنگسازی برخورد با جنبشها نیز میپردازد که از این نظر در کنار فیلمهای فرانسوی قرار میگیرد.
پاریس تگزاس | ۱۹۸۴ Paris Texas
کارگردان: ویم وندرس
«پاریس تگزاس» فیلم ویم وندرس کارگردانی آلمانی است که بهعنوان معروفترین فیلم کارنامهی او نیز شناخته میشود. فیلمی جادهای به شدت تاثیرگذار که تحسین منتقدان را به همراه داشت و همچنان در فهرست بهترین فیلم اگزیستانسیالیستی قرار دارد. این فیلم داستان مردی به نام تراویس است که پس از مدت زیادی پیادهروی و دویدن و جستوجو و راه رفتن در صحرا و خیابان و جاده، در جایی توان خودش را از دست میدهد. در تگزاس به بیمارستانی صحرایی منتقل میشود و از طریق تنها شماره تلفنی که همراه او بوده، مردی را باخبر می سازند و بعد متوجه میشویم که آن مرد برادر تراویس است. از این جا داستان دو برادر را میبینیم و تلاشهای برادر تراویس برای خارج کردن تراویس از شوک و حرف زدن تراویس مشاهده میکنیم.
بعد از آنکه تراویس بچهی خود را میبیند؛ تصمیم میگیرد تا به همراه پسرش به سفری در جستوجوی همسرش برود. سفری که تروایس و پسرش هر دو باهم آغاز میکنند. این سفر بهانهای است تا تراویس خود و گذشتهی خود را به یاد بیاورد. در این سفر پر فراز و نشیب گویی ما نیز با آنها همراه میشویم تا هویت انسانی و احساساتمان را دوباره پیدا کنیم. به نوعی مواجه مجدد با خاطرات و نحوهی یادآوری آنان و قضاوت آنان باعث تغییرات گسترده در ذات آدمی میشود که کارگردان به خوبی این موضوع را به تصویر میکشد. این فیلم یکی از معروفترین فیلمهای تاریخ سینماست که کارگردان فیلم توانسته فضایی بسیار منحصربهفرد خلق کند و مخاطبانشان را به فکرکردن راجع به موضوعات مهم انسانی ترغیب کند.
- بیشتر بخوانید
- نگاهی تاریخی-تحلیلی به آثار برجسته سینمای کره جنوبی | از دل تحولات
- نقدی بر فیلم «سه هزار سال حسرت» Three Thousand Years Of Longing | هزار و یک شب غربی
- نقد فیلم «بلیطی از بهشت» Ticket To Paradise 2022 | عاشقانهای در بالی
چشماندازی در مه | Landscape in the Mist 1988
کارگردان: تئو آنجلوپولوس
«چشماندازی در مه» داستان خواهر و برادری است که تصمیم میگیرند از خانه فرار کنند و به دنبال پدری هرگز ندیده سفر کنند. سفری از یونان به آلمان تا شاید بتوانند پدری که پیش از آنان مهاجرت کرده است را پیدا کنند. در این فیلم این دختر نوجوان به همراه برادر کوچکش با قطار، ماشین، موتور و حتی با پای پیاده جادهها را میپیمایند؛ به امید پیدا کردن پدری که هرگز ندیدهاند. جادههایی که در فیلم یکی پس از دیگری به اتمام میرسند و با به اتمام رسیدن هرکدام شخصیتهای داستان گویی مرحلهای از شناخت زندگی و خود را پشت سر میگذارند.
این فیلم شاعرانه لحظاتی خاص را شکل میدهد که در منطق زندگی روزمره نمیگنجد. آنجلوپلوس در حین این مسیر بیپایان تلاش کرده تا دنیای مردمان یونان را نیز به تصویر بکشد. گویی به همراه دو بچه معصوم سفری به دنیای واقعی میکنیم که کارگردان فیلم توانسته با شکستن منطقهای روزمره و خلق صحنههای رویاگون، فیلم را به چیزی بسیار بزرگتر و عمیقتر از یک جستوجوی ساده تبدیل کند .موسیقی متن این فیلم، کافههای لب جادهای، ایستگاههای قطار، هنرمندان دورهگرد و مواجهه این دو با مردمان غریبه، گویی سفری بسیار عمیقتر و طولانیتر از یونان به آلمان را برای مخاطب میسازد. سفری که در نهایت به یک شناخت کلی از انسانهای مهاجر منجر میشود. انسانهایی که در هر سفر و در هر جادهای بخشی از خود را در قبال ساخت خاطرهای جا میگذارند.
تلماولوئیز | ۱۹۹۱ Thelma & Louise
کارگردان: ردلی اسکات
«تلما و لوییز» یک فیلم جادهای و آمریکایی بسیار معروف در تاریخ سینما است که قهرمانان اصلی آن دو زن هستند. این فیلم فمینیستی برجسته به نقش زنان در جامعه، دوستی میان آنها و مسئلهی اعتمادبهنفس میپردازد و به همین دلیل بسیار فیلم تاریخسازی شده است. فیلمی که از لحاظ فیلمنویسی همچنان یکی از مرجعهای فیلمنامهنویسی جادهای محسوب میشود. «تلما و لوئیز» در دستهی فیلمهایی است که همواره به علت مضمون و همچنین ساختار روایی آن مورد بحث بوده و مخاطبان بسیاری را به خود جلب کرده است.
داستان فیلم درباره پیشخدمتی به نام لوئیز (با بازی سوزان ساراندون) و دوستش تلما (با بازی جینا دیویس) که زیر یوغ شوهر سلطهگر خود زندگی میکند، است. آنها تصمیم میگیرند که سفری به کوهستان را شروع کند. اما در طول این سفر اتفاقاتی رخ میدهد که مسیر و زندگی این دو زن جسور را کاملا تغییر میدهد. سفری جادهای که شما را با خود به جادههای آمریکا میبرد. تعقیب و گریز پلیس و این دو زن صحنههای پر تکاپویی خلق کرده است که در کنار جذابیت بحثهای جامعهشناسانه و فلسفی مهمی را نیز به مخاطب ارزانی میدارد. شناخت شخصیتها از خود در این سفر جادهای بیشتر یک نماد از شناخت جامعه زنان در آمریکا است.
خاطرات موتور سیکلت | ۲۰۰۴ The Motorcycle Diaries
کارگردان: والتر سالس
فیلم سینمایی «خاطرات موتورسیکلت» به کارگردانی والتر سالس و محصول سال ۲۰۰۴ فیلمی جادهای است که در سال ۱۹۵۲ روایت میشود. اثری زندگینامهای از زندگی یک جوان ۲۳ ساله و دانشجوی پزشکی به نام ارنستو چگوارا که تمرکز آن بر دوران قبل از انقلاب چگوارا است؛ سالها قبل از اینکه او بهعنوان یک اسطورهی انقلابی مارکسیست شناخته شود. داستان فیلم مربوط به زمانی است که چگوارا به همراه دوستش با یک موتور نوترون ۵۰۰ سیسی به یک سفر طولانیمدت میروند. برنامهی سفر آنها از بوینس آیرس تا شبه جزیرهی گوآخیرا از میان کوههای آند در امریکای لاتین است. مقصود آن دو از سفر در میان طولانیترین رشتهکوه جهان رسیدن به نوعی روشناندیشی در مورد همه چیزهایی است که تا قبل از آن در کتابها دیده و خوانده بودند.آنچه این اثر سینمایی را از سایر آثار جادهای متمایز میکند، موتور است.
یک موتور نمیتواند پناهگاه خوبی برای سفری چنین سخت باشد یا فضای کافی برای دستافزارها، ابزار و خوراکیها فراهم کند. اما در عینحال سقوطی ناگهانی همواره در کمین است. گرچه فیلم دیدگاه رمانتیکی نسبت به این شرایط دارد؛ دو مرد، دو چرخ، چشماندازهای حماسیگونه کوهها و مسیرهای گردوخاکی آمریکای جنوبی. «خاطرات موتورسیکلت» در مجموع مورد پسند منتقدان واقع شد و برندهی جوایزی از جمله جایزه بفتای بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان شد. فیلم به شدت تلاش میکند تا تاثیر سفر و اتفاقات کوچک را بر شخصیت چه گوارا نمایان کند. اتفاقاتی که بعدها باعث میشود او بدل به یکی از مهمترین شخصیتهای سیاسی قرن بیستم شود.
به سوی طبیعت وحشی | Into the Wild 2007
کارگردان: شان پن
فیلم سینمایی «بهسوی طبیعت وحشی» به تردید یکی از آثار مطرح سالهای اخیر در میان فیلمهای جادهای به حساب میآید. این اقتباس سینمایی از رمان جان کراکائر که خود براساس واقعیت به رشتهی تحریر درآمده از آن دست فیلمهایی است که یا عاشقش میشوید یا از آن نفرت خواهید داشت. فیلم درباره جوانی ۲۴ ساله است که یک روز قید تحصیل، دوستان و خانوادهاش را میزند و با یک کوله روانهی پرسهای طولانی میشود. آنچه فیلم را به اثری جذاب تبدیل میکند نوع نگاه کارگردان به این اثر ادبی است؛ نگاهی که از یک سو به واقعیتهای درون کتاب پایبند مانده و از طرف دیگر موفق شده از افقی تازه به این وقایع نگاه کند.
درحالیکه کتاب نوعی جنبه تراژیک دارد و گویا در رابطه با پسری است که رویایی رمانتیک و غیرواقعی در سر داشته تا جامعه را رها کند و به غار تنهاییاش پناه ببرد اما در نهایتا هر قدم این مسیر نوعی خودکشی تدریجی بوده اما فیلم به همین ماجرا نگاهی کاملا متفاوت دارد و مسیر نامتعارف و سفر جسورانه این پسر جوان را تحسین میکند. در حالیکه کتاب پر از دادههای مفصل درباره داستان واقعی زندگی این جوان و داستانهای پیشین و تکمیلی زندگی اوست اما فیلم شان پن بخش مهمی از این پسزمینه را به نفع تمرکز روی سفر و ساخت یک فیلم جادهای وانهاده است، تا کریستوفر مککندلس این جوان ماجراجوی آمریکایی را در سفرش درون آمریکا و نقاط دورافتاده آلاسکا همراهی کند.
نبراسکا | Nebraska 2012![نبراسکا]()
کارگردان: الکساندر پین
«نبراسکا» یکی از بهترین فیلمهای جادهای یک دههی اخیر و یکی از بهترین آثار سیاهوسفید سالهای گذشته است. فیلمی که سفر جادهای یک پدر و پسر را نشان میدهد و گرچه در آغاز به نظر نمیرسد تمرکزی بر روابط و پیوندهای خانوادگی داشته باشد اما در نهایت به چنین نقطهای هم میرسد. فیلم «نبراسکا» دربارهی پسری است که پدر پیر، الکلی و دچار زوال عقلشدهاش را در سفری از مونتانا به نبراسکا همراهی میکند. پدر خیال میکند برندهی یک بختآزمایی شده است. سفر زمانی آغاز میشود که پسر با بیمیلی حاضر میشود پدر را در این توهم همراهی کند؛ آن هم در شرایطی که در بخشی از سفر تلاش میکند این خیال پدر را بپذیرد و او را به چالش نکشد و در بخشی دیگر از سفر قصد دارد او را از این توهم بیرون بیاورد.
شرایط فرمی فیلم از جمله سیاهوسفید بودن آن در تناسبی کامل با عناصر مضمونی اثر قرار گرفتهاند. پین معمولا داستانهایش را در زادگاه خود نبراسکا روایت میکند و این بار هم با دیدن یکی دیگر از فیلمهای او احساس میکنیم با اثری شخصی، موشکافانه و مهم روبهرو شدهایم. در نهایت باید به بازی چشمگیر بروس درن نیز اشاره کرد. درن که سابقه حضور در فیلمهایی چون «توطئه خانوادگی» اثر آلفرد هیچکاک و آثار متاخری چون «هشت نفرتانگیز» و «روزی روزگاری در هالیوود» هر دو به کارگردانی تارانتینو را دارد در فیلم «نبراسکا» نقش پدر را ایفا میکند و بابت همین نقش از جشنوارهی بینالمللی فیلم کن ۲۰۱۳ جایزه بهترین بازیگر مرد را دریافت کرد.
مد مکس | Mad Max 2012
![مدمکس]()
کارگردان: جرج میلر
«مد مکس» فیلمی جادهای اما به غایت عجیب است. فیلمی که در التقاط ژانری در محیطی آخرالزمانی روایت میشود. قصهی فیلم در یک بیابان آخرالزمانی میگذرد که آب نایاب شده است و حاکمی مستبد همه را برای منافع خود به بردگی گرفته است. در این شرایط زنی جنگجو به همراه چندین زن زندانی با ماشینی زرهی فرار میکنند. مکس نیز که خود فراری است با این گروه همراه شود.در طول فیلم مخاطب شاهد یک سفر پر هیجان و پر تعقیبوگریز در جستوجوی سرزمین مادری است.
سرزمینی که هنوز زندگی در آن جریان دارد و نجاتدهنده آدمیان خواهد بود. تصاویر، موسیقی و بازیگران فضایی بسیار پر هیجان و پر تعلیق را ساختهاند. این فیلم یکی از فیلمهای پر فروش سال ۲۰۱۵ شده است. همچنین بازی تام هاردی در فیلم باعث جذابیت برای مخاطبان و فروش گیشهی فوقالعاده آن بود. مسیری که «مد مکس» طی میکند جدا از یک شناخت عمیق برای شخصیتها یک سفر بیرونی پر هیاهو و فلسفی را هم روایت میکند.
لاک | locke 2013![لاک]()
کارگردان: استیون نایت
«لاک» در بین فیلمهای مدرن انگلستان یک غافلگیری تمامعیار است. کل فیلم یک درام مهیج و بسیار عاطفی است و درون یک اتومبیل میگذرد. این فیلم در یک جادهی منحصربهفرد انگلیس میگذرد. جادهای از بیرمنگام تا کرایدن که مخاطب را در وسط یک ماجرای پر تنش و دراماتیک قرار میدهد، گویی مخاطب با کاراکتر اصلی که نقش آن را تام هاردی بازی میکند؛ کل شب را در این جاده همراه میشوید. جالب است بدانید که در این فیلم خبری از ماجراهای اکشن و یا تعقیبوگریز ماشینها نیست. «لاک» یک درام است که توانسته مخاطبان را میخکوب داستان خود کند.
داستان فیلم دربارهی یک مهندس ساختوساز است که مجبور شده محل کار خود را شبانه به سمت همسرش که در بیمارستان است ترک کند. از یک طرف او باید زودتر به همسرش برسد و از طرفی در محل کارش بزرگترین بتنریزی در اروپا در حال وقوع است. قهرمان فیلم در حین رانندگی باید مدیریت این بتنریزی عظیم را تلفنی انجام دهد. در طول کل فیلم به قدری به کاراکتر نزدیک میشویم که اصلا فراموش میکنیم دوربینی وجود دارد. گویی خود ما کنار این مهندس نشستهایم و در سفر شبانهای پر تعلیق قرار داریم! بازی تام هاردی درحالیکه در تمام طول فیلم پشت فرمان ماشین نشسته بهیادماندنی است. در این فیلم نیز جاده و مسیر باعث میشود تا شخصیت اصلی به شناخت دقیقی از خود برسد و همچنین در تقابل به رفتار پدر خود کنشی مهم را انجام دهد.