نویسنده: احسان آجورلو
«خاندان اژدها» سریال جدید شبکهی HBO است که قرار است مخاطبان را به خود جذب کند و یاد و خاطرهی سریال «بازی تاج و تخت» را زنده کند. سریالی که با هزینهای سرسامآور ساخته شده است و به نوعی اسپینآف سریال «بازی تاج و تخت» محسوب میشود. اسپینآف شیوهای است که در سالهای اخیر در تلویزیون و سینمای دنیا رواج پیدا کرده است. اسپینآف به روایتی گفته میشود که براساس داستان و روایت دیگری شکل میگیرد، همواره روال بر آن است که اغلب آثار مشتق یا اسپینآف هم براساس کارهای موفق ساخته شوند و هم در بیشتر موارد شخصیتهای فرعی قصه در اثر دیگری به شخصیتهای اصلی تبدیل شده و قصهی خودشان را شکل دهند. به همین دلیل نیز سریال «خاندان اژدها» یه بررسی خاندان تارگرین میپردازد که خاندان شاهان سریال «بازی تاج و تخت» و شخصیت دنریس تارگرین یا همان مادر اژدهاست. همان شخصیتی که در نهایت شهر را با اژدها به خاکستر بدل کرد و در نهایت نیز به دست جان اسنو کشته و گویی طومار خاندان تارگرین برای همیشه پیچیده شد.
شبکهی HBO پس از موفقیت سریال فوقالعاده وراثت و احتمال به پایان رسیدن آن در فصل چهارم از اکنون به سراغ جانشینی این سریال با سریال خاندان اژدها رفته است. سریالی که در زمانی قبل از داستان «بازی تاج و تخت» روایت میشود. سریالی که در بخشهای مختلف این نوشتار و از نظرگاههای مختلف دربارهی آن به بحث خواهیم پرداخت. البته باید اشاره داشت که سریال آنچنان که «بازی تاج و تخت» در همان فصل اول مخاطب را جذب کرد نتوانست موفق عمل کند اما در قسمتهای پایانی موفق شد انتظاری برای فصل دوم و رویارویی حداقل دو کاراکتر را تدارک ببیند.
۸.۵ : IMDB House of the Dragon
داستان سریال از جایی آغاز میشود که مخاطب خود را درون سرزمین وستروس و قلب آن یعنی پایتخت مشاهده میکند. برخلاف جایی که «بازی تاج و تخت» داستان خود را آغاز میکند که سرزمینهای آن سوی دیوار و حضور مردگان چشم آبیست. همچنین توضیحاتی دربارهی اتفاقات، و روند داستانی به نمایش گذاشته میشود و دقیقاً نشان داده میشود که سریال چه خط زمانی را طی میکند. به نوعی یک پیش مقدمه نشان دهد چگونه پادشاهی انتقال مییابد و دچار انحراف میشود. این توضیحات اولیهی سریال به مخاطب نشان میدهد که تمامی مولفههایی که در سریال «بازی تاج و تخت» دیده است و آنان را در ذهن دارد اکنون رنگ و بویی سنتیتر و قدیمیتر از یکی از اصیلترین خاندانهای جهان داستان دارد. بیننده در همان قسمت اول با وستروسی آشنا اما متفاوت مواجه میشود و شکافهای داستانی سریال اصلی را به یاد میآورد. ارجاعات زیادی از برخی از خاندانهای قدیمی و مهم سریال «بازی تاج و تخت» در همان اوایل داستان اشاره میشود که نشان میدهد نحوهی شکلگیری و حتی درگیریهای دیگر قبیلهها را در طول و ادامه این سریال خواهیم دید. روند کلی این سریال بر حول محور سیاستهای این قبیله میچرخد و نحوهی شکلگیری بزرگترین امپراطوری این دنیا را به تصویر خواهد کشید. داستان اشارات زیادی به سرزمینهای وستروس و اشارهی بسیاری به پایتخت دارد که در پایان خواهیم فهمید اشارات زیاد این سریال به چه علت است.
این تلاش برای بازیهای سیاسی و متحدان قبایل و خاندانها بسیار مشابه «بازی تاج و تخت» است و حتی شخصیتها که به آنها خواهیم پرداخت نیز مانند آن سریال است. اما در فصل اول تمرکز بیش از بازیهای سیاسی خاندانها برای کسب قدرت بیشتر در جهت منافع گروهی و اتحاد بر سر ولیعهد و پادشاه بعدی بود. این موضوع داستان را از تکوتا انداخته بود و اجازه نمیداد مسائل به عمق و پیچیدگی مسائل سیاسی «بازی تاج و تخت» نزدیک شود. همچنین نزاعهای درون دربار در سریال «خاندان اژدها» اندکی رنگ و بوی داستانهای تینایجری گرفته است و دلیل این موضوع میتواند سن و سال رینیرا و الیسنت و بعد از آن سن و سال فرزندان آنان باشد. همچنین وجود اژدهایان در داستان آنچنان پررنگ و مهم نیست شاید به این خاطر که تعداد آنان بیش از حد انتظار است و هر شخصیتی برای خود یک اژدها دارد.
شاید بزرگترین لحظه در چرخش داستان و روایت سریال «خاندان اژدها» در سکانس پایانی قسمت اول رخ بدهد و لحظهای آرام و حماسی که بین پدر و دختر و پادشاه و وارث شکل میگیرد، زیباییهای زیادی را یادآوری کند. در همان لحظه ویسریس راز خانوادهی تارگرین را به رینیرا میگوید. درحالیکه اگان، وستروس را برای قدرت فتح کرد اما به خاطر یک رویای پیشگویانه این کار را انجام داد. او در دیالوگی اضافه میکند: «تاریکی در راه است. زمستانی که سرتاسر جهان را فرا میگیرد و سرزمین زندگان را ویران میکند» تنها با وجود اینکه یک تارگرین بر وستروس حکومت میکند، اگان آن را نغمهی یخ و آتش مینامد. البته این یک پیشگویی از وایت واکرها میباشد. یک تغییر از پیشگوییهای مشابهی که در سرتاسر وستروس و فراتر از آن بیان شده است.
آمدن اگان تارگرین به وستروس به دلیل پیشگویی در مورد وایت واکرها شاید منبعی از دورن کتابها نباشد اما کاملا غیرمعمول نیز نیست .تارگرینها مدتهاست که شیفتهی رویاها و پیشگوییها بودهاند حتی ویسریس در اوایل قسمت اول تحتتأثیر یکی از آنها قرار گرفته است. در واقع خانه تارگرین به علت رویایی که جد اگان دیده بود به دراگون استون آمد و نشان داد که آتش در حال نابودی والریا بوده است. این رویا و ترس از آینده که داستان «خاندان اژدها» را پیش میبرد. اگر ترس از وایت واکرها در سریال «بازی تاج و تخت» مهمترین دغدغه کل وستروس بود. در این سریال نیز قرار است همان ترس دغدغه باشد و کشور متحد برای رویارویی با آن دوران بماند. اما دورانی که مخاطب از عاقبت آن اطلاع دارد آنچنان دغدغهی نیرومندی برای جذب مخاطب و جذاب کردن داستان نیست. آن هم با پایان فاجعهباری که آن دغدغه در فصل پایانی «بازی تاج و تخت» داشت. البته این اتفاق یک تراژدی بزرگ برای خاندان تارگرین است و نشان میدهد که آنها هدفی بزرگتر از هفت پادشاهی وستروس دارند. سریال مطمئنا وزن بیشتری را به وایت واکرها و نایت کینگ اضافه خواهد کرد و شاید در آیندهای دور شاهد آنها نیز باشیم.
ساختار اصلی سریال با الهامگیری شدیدی از داستان نغمه یخ و آتش که بارها در داستان به آن ارجاع داده میشود، شکل گرفته است و البته تمرکز اصلی بر منطاق شرقی و خاندانهای جنوبی وستروس است. برعکس «بازی تاج و تخت» که تمرکز بر شمال وستروس و منطقهی وینترفل بود. البته کارگردانی سریال به صورت یکدست و بدون دکوپاژهای پیچیده و البته دوربینی روان و ساده همراه است. برعکس سریال «بازی تاج و تخت» که در آن کارگردانی به دلیل تهدید جهان سرمای آن سوی دیوار و رسیدن زمستان حالتی خشک و سرد داشت. فضای رنگی سریال با رنگهای زرد، خاکی و رنگهای با طبع گرم نشان داده میشود که به سبک زندگی دنریس در چند فصل اول سریال «بازی تاج و تخت» شباهت دارد. از آنجاییکه لوکیشنهای فیلمبرداری هر قبیلهای در سریال اصلی، با رنگ خاص خودش شکل میگرفت، خاندان اژدها نیز از همان ساختار در مقابل خاندان تارگرین استفاده کرد و بیننده را امیدوار کرد تا قبیلههای دیگر را هم به همین شکل به تصویر بکشد.
موسیقی این فیلم نیز توسط رامین جوادی ساخته شده و بر پایهی لایت موتیفی از همان موسیقی سریال اصلی شکل گرفته است. لایت موتیف در موسیقی به معنی این میباشد که آهنگساز یک تم از فضای موسیقی اصلی سریال برداشته و آن را در دیگر موسیقیهای خود تغییری کوچک و گستردهاش میکند. رامین جوادی در این سریال با دقت هرچه تمامتر توانسته این کار را انجام دهد و با تیتراژ پایانی خاطرهانگیزش، نوید ظهور سریالی قدرتمند از همین دنیا را به طرفداران بدهد. علت عدم تغییر موزیک میتواند عدم اطمینان از جلب مخاطب باشد که به وضوح حتی در ساختار تیتراژ نیز حس میشود.
- بیشتر بخوانید
- بهترین فیلم های ۲۰۲۲ | از بتمن متفاوت تا روایت تاریخی وایکینگها
- مروری بر فیلم های مهم جاده ای | مسیرهای خاطرهانگیز مهمتر از مقصدهای کسلکننده
تیتراژ سریال به وضوح از تیتراژ سریال «بازی و تاج و تخت» کپیبرداری شده است و مخاطب را مجدد به همان خاطرههای پیشین ارجاع میدهد. این موضوع به نوعی باعث همذاتپنداری مخاطب با سریال شده و «خاندان اژدها» را در ادامه «بازی تاج و تخت» تصور میکند. این ترفند باعث شده است مخاطبان خاندان اژدها در فصل اول شاید از روی کم و کاستی داستان عبور کنند و چشم به آینده آن داشته باشند که شاید مانند بازی تاج و تخت یک سریال بسیار قدرتمند را ببینید. ساختار اصلی سریال که همهی بار آن را به دوش میکشد، شخصیتپردازی تمامی شخصیتها مخصوصاً دیمین تارگرین است. نویسندگان سریال در مجموعه خاندان اژدها سعی کردند که تمامی شخصیتها را با الهامبرداری نزدیکی به سریال اصلی خلق کنند تا بازیگران زحمت کمتری برای روح بخشیدن عمق کاراکتر داشته باشند. شخصیتپردازی کلی سریال به صورت قابلقبولی جذاب است و میتوانیم همزاد هریک از شخصیتهای این مجموعه را در «بازی تاج و تخت» نیز داشته باشیم.
دیمون تارگرین | Daemon Targaryen
بدون شک در بحث شخصیتپردازی دیمون تارگرین میتواند یکی از بهترین شخصیتهای تاریخ وستروس لقب بگیرد و با تواناییهایی که در کتاب از او سراغ داریم، میتوانیم سرکشیهای بیشتری را از او شاهد باشیم. دیمون یک شخصیت سرکش به تمام معناست که کنشهایش او را خاص و شجاعتش از او یک شخصیت جذاب ساخته است. هر چند که این شجاعت بسیار گاهی به حماقت نزدیک میشود و نزدیک به قیمت از دست دادن جانش میشود اما او یک وزنهی مهم در داستان است که میتواند بازیهای قدرت را بهم بزند. هرچند نویسندگان سریال بارها در سریال «بازی تاج و تخت» نشان دادهاند که کوچکترین تردیدی برای کنار گذاشتن یکباره شخصیتها در داستان ندارند. دیمون یک جنگجو تمامعیار است که برای رسیدن به هدفش دست به هرکاری میزند و در این مسیر ذرهای سیاست ندارد. او یک موجود هولناک مانند اژدهایی است که در قسمت دهم موفق میشود بیدارش کند.
رینیرا تارگرین | Rhaenyra Targaryen
رینیرا ملکهای که قرار است جایگزین دنریس باشد؛ ملکهای که از کودکی با او همراه میشویم و خلق و خوی او را در تمام مراحل پشت سر میگذاریم. خشم و مهربانی او را میبینم. از همه مهمتر چیزی که رینیرا را شخصیت بسیار مهمی در داستان میکند این است که فراز و فرودهای او و اینکه چگونه تغییر عقیده میدهد و تبدیل به شخصیت حاضر و پخته میشود را از سر میگذارنیم. تنهایی او را درک میکنیم و در این مسیر از انسانی که شده است اطمنیان حاصل میکنیم. یک انسان معمولی که میتواند از جایگاهش سواستفاده کند و به وقت هم در مقام یک انسان با منطق از جنگ جلوگیری کند و با آرامش به دنبال حل مسائل باشد. رینیرا یک دنریس تارگرین با جوانب بسیار بیشتر است. دنریس شخصیتی تکبعدی داشت و رینیرا یک شخصیت چندبعدی دارد که به راحتی نمیتوان فهمید کنش بعدی او چیست و چگونه در قبال حوادث گام خواهد برداشت.
الیسنت | Alicent
نقطهی مقابل رینیرا، الیسنت است. او دوست قدیمی رینیرا و ملکهی داستان خاندان اژدهاست. الیسنت به وضوح همان شخصیت تکبعدی است که به راحتی میتوانیم کنشهای او را حدس بزنیم. الیسنت یک انسان معمولی است که منافع خود را تامین میکند اما جرات این را ندارد که برای تایمن این منافع صادق باشد. او در ظاهر سعی دارد انسان خوبی به نظر برسد اما در باطن تنها به منافع شخصی خود میاندیشد. ملکهی داستان «خاندان اژدها» به وضوح از تمام زنان داستان «بازی تاج و تخت» ضعیفتر است. کافیست ملکهی سرسی را به یاد آوریم تا شخصیت الیسنت برایمان یک جوک خندهدار باشد. الیسنت یک بازیچهی تمامعیار در دستان دیگر شخصیتهای داستان از جمله پدرش است. او بعد از ترک دربار توسط پدرش، بازیچهی پسر استرانگ و بعد از آن بازیچهی انتقام گرفتن سر کریستون میشود. ملکه الیسنت در بین شخصیتهای سریال به وضوح تکبعدیترین آنهاست.
ویسریس تارگرین | Viserys Targaryen
پادشاه سریال «خاندان اژدها» که به شکل عجیبی پادشاه شده است. این شکل عجیب پادشاه شدن باعث ایجاد یک تروما در شخصیت او شده است که نقطه قوت تمام فصل اول سریال «خاندان اژدها» است. تردید و تشکیک در انتخاب ولیعهد و پادشاه بعدی باعث شده است تا او جایگزین پادشاه پیشین شود. ویسریس به هر قیمتی خواستار صلح و آرامش است و همین صلح و آرامش به قیمت جنگ و ایجاد دو دتسگی در دربار و کشور میشود. ویسریس نماد بارزی از یک پادشاه خوب است که ذرهای سیاست ندارد و به طبع احساسات خود تصمیم میگیرد و هرروز بیش از روز قبل کشور را به سمت جنگ داخلی رهنمون میکند. ویسریس در تمام تلاطمات بازنده احساسات خود است و همین موضوع مانند همان بیماری جشمی روح او را نیز آهسته آهسته و به مرور زمان میجود و از بین میبرد. از این نظر شخصیت ویسریس پیشبرنده و موتور محرک داستان است. هرچند تروما او درون شخصیتی و دارای کشومکش درونی است اما این کش۰۶۴۸مکش درونی اثراتی به وضوح بیرونی در داستان دارد.
هایتاور | Hightower
مشاور و دست راست پادشاه شخصیتی عجیب است. این شخصیت در طول داستان سریال «بازی تاج و تخت» همواره در دست اشخاصی بود که انسانهای مطمئن و جذاب بودند. مخاطب با آنان ارتباط مثبت و خوبی برقرار میکرد. از ند استارک تا تریون لنیستر که عهدهدار این سمت بودند یک زیرکی و خلوص نیت مشخصی داشتند. به همین جهت در ابتدا داستان مخاطب ناخودآگاه با اتو همراه است. اما از زمانیکه الیسنت دختر او بهعنوان ملکه معرفی میشود مقاصد منفعتطلبانه او برملا میشود و از او یک شخصیت در سایه و حیلهگر میسازد که میتواند توازون سیاسی و قدرتی را برهم بزند. حال کافیست تا طرفدار رینیرا یا دیمون باشید تا از اتو متنفر شوید. او نخ سیاست عروسکهای خود را میکشد و آنان را بازی میدهد.
او یک شخصیت مهم در سریال اما در سایه است که شاید هواداران کمی داشته باشد اما کنشهای او یک واقع به اندازه کنشهای رینیرا و دیمون با اهمیت هستند. او نمادی از یک شخصیت مرموز و مکار است که به سختی به توان آن را متوقف کرد و از پیش رو برداشت. نباید از خاطر ببریم که خاندان هایتاور، یکی از قدیمیترین خاندانهای دنیای کتاب نغمهی یخ و آتش هستند که در جنگها بسیار نیروهای قدرتمندی داشتند. اتو در همین فصل اول به یکی از جذابترین و کاریماتیکترین شخصیتهای سریال خاندان اژدها تبدیل شد. سریال به وضوح سعی دارد او را شبیه به تایوین لنیستر نشان دهد، اما شاید بیشتر شباهتی به لیتلفینگر داشته باشد. کسی که برای به دست آوردن هر چیزی، به هرکاری دست میزند. زمانی که او دخترش، آلیسنت را به اتاق پادشاه میفرستد، زمانی است که ویسریس همسرش را تازه از دست داده و این وستروس میباشد که به ملکهای جوان احتیاج دارد. مکر و حیله شخصیت اتو از یک شخصیت جذاب و منفور همزمان ساخته است.
کورلیس ولاریون | Corlys Velaryon
خاندانهای مختلف وستروس همواره در سریال «بازی تاج و تخت» رؤسای متفاوتی داشتند. رؤسایی که هرکدام به طبع پر شور خود کنشهای مختلفی دارند. در سریال «خاندان اژدها» نیز خاندانها اهمیت دارند اما خاندان ولاریون مهمترین خاندان سریال هستند آنان بازماندگان عصر ولاریا هستند که پیش از تارگرینها پادشاه وستروس بودند. آنان توانایی اژدها سواری دارند و از این رو عصر طلایی را داشتند. کورلیس ولاریون رئیس خاندان ولاریون نیز به طبع همین پیشینه به شدت دارای روحیهای بلندپرواز است. او که ملقب به مار دریا است به نوعی ناوگان دریایی وستروس را راهنمایی میکند. به نوعی نسبت او با پادشاه نسبت پوسیدون خدای دریاها به زئوس در اساطیر یونان باستان است.
کورلیس از این رو به شدت به دنبال کسب تخت پادشاهی است و زیر بار هیچ منطق سیاستمدارانهای نمیرود. به همین خاطر نیز وارد جنگ استپاستون میشود. کورلیس را میتوان شریفترین شخصیت داستان هم نامید. شخصیتی که به دور از سیاستورزی صادقانه عمل میکند و پای عهد خود میماند. شخصیتی که میداند پسرش چه تمایلاتی دارد و فرزندان رینیرا را ب عنوان نوه میپذیرد. کورلیس نمادی از شخصیتهای صادق است که در دنیای سیاست هیچگاه جایگاه درخور نمییابند اما نام نیکی از خود در تاریخ به جا میگذارند. چیزی که دغدغهی اصلی کورلیس نیز در داستان است. اینکه در تاریخ و بعدها چگونه از او و خاندان او یاد خواهد شد. خاندان ولاریون از این جهت شاید محبوبترین خاندان سریال خاندان اژدها باشد که مردمانی آرام و صلحطلب هستند. فرزندان این خاندان اغلب به دنبال آرامش و پرهیز از جنگ هستند و در این مسیر شاید رینیرا و دیمون مهمترین متحد خود را پیدا کردهاند. متحدانی که به اندازهی لنیسترها ثروت دارند و بسیار بیشتر از آنان قدرت دارند و ابزار نظامی میتوانند در اختیار رینیرا قرار دهند.
رینیس ولاریون ( تارگرین ) | Rhaenys Targaryen
شخصیت رینیس یکی از با اهمیتترین شخصیتهای پشتیبان داستان است. او تنها فرزند پادشاه فقید است که باید به مقام سلطنت میرسید اما در یک چرخ در شورای تصمیمگیری ویرسیس به او ترجیح داده شد زیرا شورا قبول نکرد که یک زن به تخت آهنین تکیه بزند. این موضوع که در سریال «بازی تاج و تخت» نیز در نهایت جنگ بین دو ملکه رخ داد و در نهایت هیچکدام وارث تخت آهنین نشد ماجرا را کمی پیچیده کرد. حال اکنون در سریال «خاندان اژدها» نیز این ماجرا مجدد باز شده است. اینکه یک زن بازی قدرت را به یک مرد میبازد. و حتی در ادامه داستان نیز رینیرا به اگان تخت را واگذار میکند.
اما رینیس که تجربه تلخ دور ماندن از تخت را دارد به حمایت از رینیرا برمیخیزد و این امر میتواند خود ادامه داستان را جذاب کند. از این رو شخصیت رینیس به مانند یک پیر فرزانه و هدایتگر در کنار رینیرا میتواند گرههای داستان را جذابتر کند. همچنین این موضوع که او همسر کورلیس ولاریون است قدرت دوچندانی به او میدهد. تنها کافیست به یاد آوریم که چگونه با زیرکی در قسمت نهم توانست از قصر بگریزد و حتی فرصت داشت تا اگان و خانوادهاش را به آتش بکشد. از این رو باید منتظر ماند و دید که رینیس تا چه میزان در ادامه داستان تاثیرگذار خواهد بود.
اژدهایان | dragons
شخصیتهای اژدهایان در سریال «بازی تاج و تخت» یک ابزار صرف برای فتح و جنگ بودند. در سریال «خاندان اژدها» نیز همان کارکرد پیشین را دارند با این تفاوت که در قسمت پایانی فصل اول شاهد بودیم که میتوانند نوعی از نافرمانی را هم اجرا کنند. همچنین متوجه شدیم چندین اژدها وحشی رام نشده هم وجود دارد که به وقت ضرورت میتوانند داستان را به سمت و سویی عجیب هدایت کنند و خودشان میتوانند خطری بالقوه برای کل وستروس باشند. از این نظر شاید شخصیت اژدهایان بتوانند تفاوتی مثبت از سریال «بازی تاج و تخت» را رقم بزنند.