نگاهی به فیلم‌ هایی با محوریت ایدز | روایت‌هایی از یک بیماری رنج‌آور

نویسنده: سهراب صباغیان

ایدز به‌عنوان مهم‌ترین بیماری‌های قرن اخیر مشکلات زیادی را برای بشریت به وجود آورده است. بیماری که به‌خاطر تاثیرات و نوع انتقال آن بیشتر از سایر بیماری‌های دیگر (منهای کرونا) مورد توجه قرار گرفته است. به دلیل همین فراگیری هم است که سینما خیلی زود سراغ داستان‌هایی با بیماری ایدز رفت و فیلم‌های متعددی درباره آن ساخت. بیشتر این فیلم‌ها هم سعی کرده‌اند درباره‌ی تک اُفتادگی و تنهایی بیماران مبتلا بر این بیماری و تاثیرات اجتماعی و روانی آن صحبت کنند. فیلم‌هایی که در میان آنها آثار قدرتمند و تاثیرگذاری هم وجود دارد که در سالیان اخیر جوایز متعددی کسب کرده‌اند. به هر روی باید اعتراف کرد که ایدز به‌‌عنوان یک بیماری فراگیر قدرت دراماتیک زیادی هم دارد و از دل آن می‌توان داستان‌های زیادی بیرون کشید که برای تماشاگران سینما جذابیت داشته باشد. داستان‌هایی که می‌تواند ضمن آگاهی‌بخشی درباره‌ی این فیلم‌ها برای تماشاگران جذابیت هم داشته باشد.

در سینمای ایران تا مدت‌ها صحبت از ایدز و پیامدهای آن در سینما و تلویزیون یک تابو به حساب می‌آمد. نحوه‌ی انتقال آن اجازه نمی‌داد سینماگران ایرانی با فراغ بال به سراغ این بیماری و پیامدهای آن بروند. اما بعد از گذشت چند سال و با تغییر شرایط سیاسی و اجتماعی، کارگردانان ایرانی هم فرصت پیدا کردند به سراغ داستان مبتلایان به بیماری ایدز بروند و روایت‌گر زندگی پر از رنج آنان باشند. هر کارگردان هم با توجه به دیدگاهی که داشته سراغ داستان مبتلایان به ایدز رفته است. مسعود جعفری جوزانی در پشت دیوار سکوت نگاهی سیاسی به ماجرای این بیماری داشته و بر روی واردات خون‌های آلوده از فرانسه تاکید کرده است. در سریال‌هایی مانند «خط قرمز» و «پریا» از ایدز به‌عنوان بستری برای روایت داستان‌های ملودراماتیک استفاده شده است.

اصغر فرهادی در یکی از اپیزودهای داستان یک شهر به تاثیرات اجتماعی این بیماری توجه کرده و تلاش کرده نشان دهد که ابتلا به این بیماری چه تاثیری بر روی روابط خانگی و نسل‌های آینده می‌گذارد. به‌طورکلی می‌توان بیماری ایدز و پیامدهای آن را یکی از جذاب‌ترین مضامین سینمایی برای روایت داستان‌های دراماتیک دانست. تاریخ هم نشان داده که واکنش تماشاگران به این فیلم‌ها مثبت بوده است و فیلم‌های با محوریت بیماری ایدز توانسته‌اند تماشاگران زیادی را به سالن‌های سینما بکشاند.

 

 فیلادلفیا | Philadelphia 1993

فیلادلفیا

کارگردان: جاناتان دمی

اکثر تماشاگران حرفه‌ای سینما جاناتان دمی را با «سکوت بره‌ها» به‌خاطر می‌آورند یک تریلر روان‌کاوانه‌ی درخشان که تماشاگر را مرعوب داستان نفس‌گیر خود می‌کند. اما جاناتان دمی در کارنامه‌ی کاری خود فیلم‌های دیگری هم دارد که شاید به اندازه‌ی «سکوت بره‌ها» دیده نشده‌اند اما در زمان خود بسیار فیلم‌های تاثیرگذاری بودند. «فیلادلفیا» را می‌توان مهم‌ترین فیلم جاناتان دمی بعد از «سکوت بره‌ها» دانست. یک درام دادگاهی تکان‌دهنده و خوش‌ساخت که تماشاگر را متوجه مسائلی می‌کند که در آن سال‌ها کمتر به آن پرداخته شده بود. «فیلادلفیا» یکی از موفق‌ترین فیلم‌های فصل جوایز در سال ساختش بود و توانست ضمن کاندیداتوری در چند رشته‌ی اُسکار بهترین بازیگر مرد برای تام هنکس و بهترین ترانه را هم به دست بیاورد.

«فیلادلفیا» داستان وکیلی به نام اندرو بکت (با بازی تام هنکس) است که به دلیل گرایشات خاصی که دارد به بیماری ایدز مبتلا می‌شود. در واقع به‌خاطر این اتفاق او را از شرکتی که در آن مشغول کار است اخراج می‌کنند. او برای طرح شکایت بابت این اتفاق سراغ وکیلی به نام جو میلر (با بازی دنزل واشنگتن) می‌رود. وکیلی که با گرایشات اندرو مشکل دارد و کارها را به روش خودش پیش می‌برد.

تاکید دمی در این فیلم بر روی تبعیض‌هایی است که در جامعه‌ی آمریکا وجود دارد. تبعیض‌هایی که باعث شده تا اقلیت‌هایی مانند اندرو تحت فشار قرار بگیرند و نتوانند به حقوق خود برسند. اندرو از جامعه کنار گذاشته می‌شود و احساس تنهایی و بی‌پناهی می‌کند. تغییرات ناگهانی زندگی او پس از ابتلا به ایدز و اخراج از کار نشان‌گر تاثیرات اجتماعی این بیماری بر زندگی انسان‌ها است. بازی درخشان تام هنکس که اولین اُسکار بهترین بازیگر مرد را برای او به ارمغان آورد در کنار حضور موثر و منسجم دنزل واشنگتن و فیلمنامه تاثیرگذار فیلم باعث شده «فیلادلفیا» به یکی از تاثیرگذارترین فیلم‌های دهه‌ی نود میلادی تبدیل شود.

 

 ساعت‌ها | ۲۰۰۲ The Hours

ساعت-ها

کارگردان: استیون دالدری

استیون دالدری یکی از کارگردانان روشنفکر سینمای انگلستان است. کارگردانی که کارنامه کاری‌اش در سینما به لحاظ کمی چندان پربار نیست اما به لحاظ کیفی تمامی آثار او درخشان هستند. «ساعت‌ها» در میان تمام آثار دالدری مهم‌ترین و به گفته‌ی اکثر منتقدان سینما بهترین فیلم اوست. فیلمی با داستانی پیچیده می‌کوشد جهان ذهنی زنان مختلف را در سه مقطع تاریخی متفاوت به تصویر بکشد.

فیلم داستان سه زن را در سه مقطع زمانی مختلف روایت می‌کند. اولی ویرجینیا وولف (با بازی نیکول کیدمن) که درگیر نوشتن رمان خانم دالاووی است و در شرایط نامتعادل روحی به سر می‌برد. دومی لارا براون (با بازی جولین مور) که قصد دارد برای شوهرش جشن تولد بگیرد. لارا ظاهراً مشکلی ندارد و زندگی خانوادگی شادی دارد اما او مدام با خود در کش‌ومکش است. داستان سوم هم درباره‌ی زنی به نام کلاریسا براون (با بازی مریل استریپ) است که قصد دارد برای دوست نویسنده‌اش که مبتلا به ایدز است یک مهمانی بگیرد…

ایدز در فیلم «ساعت‌ها» یک مضمون فرعی است. تاکید دالدری در این فیلم بیشتر از هر چیز بر روی تک اُفتادگی و تنهایی زنانی است که در جهان جایگاه خود را پیدا نمی‌کنند. بیمار ایدزی فیلم دالدری ریچارد براون (با بازی درخشان اد هریس) نویسنده‌ای تلخ اندیش و منزوی است که دیدگاه خاص خودش را به دنیا دارد. نگاهی بدبینانه که توام با تحقیر و سرزنش خود و دیگران است. دالدری از این شخصیت هم به نفع مضمون فیلمش استفاده می‌کند و موفق می‌شود از دل رابطه‌ی او با کلاریسا به تعریف تازه‌ای از جایگاه زن در دنیای جدید برسد.

 

 فرشتگان در آمریکا | ۲۰۰۳ Angels in America

فرشتگان-در-آمریکا

کارگردان: مایک نیکولز

مایک نیکولز یکی از کارگردان‌های قدیمی سینمای آمریکا است. کارگردانی که در اواخر دهه‌ی شصت و اوایل دهه‌ی هفتاد میلادی به نقطه‌ی اوج کارنامه‌ی حرفه‌ای خود رسید و بهترین آثارش را در این ایام ساخت. چه کسی از ویرجینا وولف می‌ترسد؟ فارغ‌التحصیل و کچ ۲۲ مربوط به این دوران از کارنامه کاری این کارگردان است. نیکولز با ساخت «فرشتگان در آمریکا» یکی از بهترین مینی‌سریال‌ها تاریخ تلویزیون را ساخت و موفق شد با روایت داستانی حماسی به سیاست‌های ریگان حمله کند و به یکی از مهم‌ترین مشکلات دوران ریگان یعنی بیماری ایدز بپردازد.

«فرشتگان در آمریکا» داستانی حماسی از چند شخصیت مختلف در آمریکای دهه‌ی هشتاد است که هر کدام به شکلی با بیماری ایدز دست‌و‌پنجه نرم می‌کنند. تونی کوشنر نویسنده‌ی سرشناس آمریکایی با اقتباس تلویزیونی از نمایشنامه‌ی خودش که برنده جایزه معتبر پولیتزر هم شده توانست به واکاوی دقیقی از بحران ایدز در زمان ریگان دست بزند. این مینی سریال تکان‌دهنده با داستان حماسی و روایت اُپرایی‌اش موفق می‌شود مضامین اخلاقی مختلف را در دل یک داستان پیچیده قرار دهد و با تکیه بر تک اُفتادگی شخصیت‌های پرتعدادش به قرائتی اخلاقی از زندگی برسد. قرائتی که طی آن تمام انسان‌ها فارغ از گرایشی که دارند حق دارند تا در کنار هم به زندگی بپردازند.

 

 مغازه خریداران دالاس | dallas buyers club 2013

مغازه-خریداران-دالاس

کارگردان: ژان مارک ولی

ژان مارک ولی کارگردان مشهور کانادایی است که کارهای زیادی را در کشورش کانادا ساخته بود. اما شهرت زمانی به سراغش آمد که او باشگاه خریداران دالاس را کارگردانی کرد. فیلمی به شدت موفق و تکان‌دهنده که داستان یک زوج عجیب را به تصویر می‌کشید. ولی بعد از موفقیت بزرگ این فیلم‌هایی مانند وحشی و سریال چیزهای نوک تیز و دروغ‌های بزرگ کوچک را هم کارگردانی کرد اما باشگاه خریداران دالاس تا به امروز موفق‌ترین فیلم او باقی مانده است

ران وودروف (با بازی متیو مک کانهی) یک تکنسین برق است که متوجه می‌شود بیماری ایدز دارد. او در ابتدا بیماری خود را انکار می‌کند اما بعد از مدتی که گذشته‌ی خود را مرور می‌کند، بیماری خود را می‌پذیرد. او به سرعت از طرف خانواده و دوستانش طرد می‌شود. در بیمارستان او در می‌یابد که تنها داروی مؤثر بر روی ایدز زیدوودین (ای زی تی) می‌باشد که برای آزمایش بر روی انسان از سازمان غذا و دارو مجوز دارد. او توسط یکی از دکترهای بیمارستان بنام دکتر ایو سک، (با بازی جنیفر گارنر)، مطلع می‌شود که برای بررسی اثرگذاری این دارو تنها برای نیمی از بیماران تجویز شده‌است.

ژان مارک ولی از بیماری ایدز به‌عنوان مضمونی برای افشاگری علیه سازمان غذا و دارو آمریکا استفاده می‌کند. اما در این فیلم سعی می‌کند تا نشان دهد چگونه سازمان غذا و دارو از سر ناآگاهی و نابلدی گردانندگان به‌عنوان مانع اصلی درمان موثر بیماری ایدز ظاهر شد و تنها با تلاش‌های افرادی مانند ران وودروف بود که مردم آمریکا نسبت به داروی موثر درمان این بیماری آگاه شدند. فیلم جوایز بسیاری از جمله جایزه‌ی بهترین بازیگر مرد و بهترین بازیگر مکمل مرد را کسب کند. درخشش خیره‌کننده‌ی جرد لتو و حضور استثنایی متیو مک کانهی مهم‌ترین نقطه قوت فیلم هستند و بازی این دو بازیگر توانست کارنامه کاری آنها را احیا کند.

 

 بوهمین راپسودی | Bohemian Rhapsody 2018بوهمین-راپسودی

کارگردان: برایان سینگر

برایان سینگر یکی از مشهورترین کارگردانان آمریکایی است. کارگردانی که با ساخت تریلر درخشان مظنونین همیشگی به شهرت فراوانی رسید اما خیلی سریع و با تغییر مسیر خود توانست تعدادی از مهم‌‍ ترین فیلم‌های ابرقهرمانی سال‌های اخیر را بسازد. او که در هنگام بوهمین راپسودی به‌خاطر اختلاف با عوامل کار را رها کرده بود نتوانست فیلم را تکمیل کند اما با توجه به این‌که هشتاد درصد کار را او فیلمبرداری کرده بود، نامش در تیتراژ به‌عنوان کاگردان درج شد.

«بوهمین راپسودی» داستان زندگی پر فراز و نشیب فردی مرکوری (با بازی رامی مالک) خواننده‌ی مشهور راک آمریکایی است. سینگر در این فیلم بیشترین تاکید خود را بر روی روایت زندگی مرکوری و چگونگی ظهور و سقوط او به‌عنوان یک ستاره‌ی موسیقی می‌گذارد. رابطه‌ی او با دوستان و هوادارانش، خلقیات خاص این خواننده استثنایی و درگیری‌های ذهنی و روحی او از مهم‌ترین محورهای فیلم سینگر هستند. مرکوری به‌واسطه‌ی بی‌بند‌و‌باری به بیماری ایدز هم مبتلا شد و به دلیل ابتلا به همین بیماری خیلی زود و در چهل‌و‌پنج سالگی درگذشت. منتقدان بوهمین راپسودی را فیلم متوسطی دانستند که اشتباهات تاریخی فراوانی دارد. اما در عین‌حال بازی بی‌نقص رامی مالک را هم ستودند. فیلم یکی از موفق‌ترین فیلم‌های فصل جوایز بود و توانست چهار اُسکار از جمله بهترین بازیگر نقش اصلی مرد را به دست بیاورد.

 

 قصه‌ها (۱۳۹۰)قصه-ها

کارگردان: رخشان بنی‌اعتماد

رخشان بنی‌اعتماد یکی از مهم ترین کارگردانان زن سینمای ایران است. کارگردانی که او را با ساخت  فیلم‌های تلخ اجتماعی که روایتی گزنده دارند می‌شناسیم. او خیلی زود به یکی از مهم‌ترین کارگردانان زن تاریخ سینمای ایران تبدیل شد و توانست با ساخت فیلم‌هایی مانند زرد قناری، روسری آبی و نرگس جایگاه رفیعی در میان کارگردانان ایرانی پیدا کند. او که سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی را هم برای فیلم نرگس دریافت کرده است مدتی است که از کار کارگردانی کنار کشیده است.

رخشان بنی‌اعتماد در قصه‌ها سراغ سرنوشت شخصیت‌های اصلی فیلم‌های قبلی خود رفته و ادامه داستان زندگی آنها را دنبال کرده است. بیماری ایدز و تاثیر آن بر روی زندگی یکی از شخصیت‌های فیلم یعنی سارای خون بازی (با بازی باران کوثری) یکی از مهم‌ترین مضامین فیلم اجتماعی بنی‌اعتماد است. اپیزود آخر قصه‌ها که از قضا بهترین اپیزود این فیلم هم است به تاثیر مستقیم ایدز بر روی زندگی یکی از شخصیت‌های فیلم و روابط عاطفی او می‌پردازد. این اپیزود که تماما در یک ماشین و براساس گفت‌وگوی میان راننده‌ی تاکسی (با بازی پیمان معادی) و سارا می‌گذرد، یکی از تاثیرگذارترین فصول فیلم‌های ایرانی درباره‌ی ایدز است.

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.