مروری بر مینی سریال «پرنده‌ی سیاه» Black Bird | تصویری متفاوت از قاتلین زنجیره‌ای

نویسنده: ریچل لیشمن                      مترجم: بهروز بیات   

«پرنده‌ی سیاه» Black Bird آخرین نمونه از سریال‌های متعددی است که داستان‌ جنایی و واقعی را دست‌مایه‌ی خود قرار داده‌‌ و آن‌ را دراماتیزه کرده‌اند. در همین سال جاری میلادی دو سریال «زیر تابلوی تبلیغاتیِ بهشت» و «راه‌پله» را دیده بودیم که از جنایت‌های واقعی الهام گرفته بودند و حالا نوبت به «پرنده‌ی سیاه» رسیده‌ است. این مینی‌سریال شش قسمتی درباره‌ی جیمی کین است ‌که چگونه توانست لری هالِ جنایتکار را فریب دهد و با تظاهر به دوستی و جلب‌ اعتماد این قاتل زنجیره‌ای از او اعتراف بگیرد.

جیمی که به‌خاطر حمل اسلحه و فعالیت گسترده در دنیای مواد مخدر به ده سال حبس محکوم شده، نهایت تلاش خود را می‌کند تا با لری طرح دوستی بریزد و اطلاعاتی را که مأموران اف‌بی‌آی خواهان آن هستند، به دست آورد. او به این ترتیب می‌تواند از دوران محکومیتش کم کند و به آغوش پدری بازگردد که روزهای آخر عمر را می‌گذراند. نقش‌های جیمی کین و لری هال را به ترتیب تارون اِگِرتون و پل والتر هازِر بازی کرده‌اند و ری لیوتای کبیر و فقید در نقش پدر جیمی حضوری گیرا دارد. (خبرچین‌بودن شخصیت لیوتا در «رفقای خوبِ» مارتین اسکورسیزی و خبرچین‌بودن پسرش در این سریال نوعی ارجاع بین متنی هم است، هرچند خروجی‌ها متفاوت هستند). گِرِگ کینی‌یر و سپیده‌ معافی (بازیگر ایرانی‌تبار متولد آلمان) هم نقش دو کارآگاه پلیس را بازی کرده‌اند.پرنده-سیاه

چیزی‌که در طول تماشای «پرنده‌ی سیاه» Black Bird  (همانند مجموعه‌ی «زیر تابلوی تبلیغاتی بهشت») برای بیننده جذابیت دارد فلش‌بک‌های متعددی است که از زندگی دختر قربانی (جسیکا روچ) می‌بیند. به‌طوری‌که در یکی از اپیزودهای بعدی همین دخترْ راوی می‌شود و ما با شیوه‌ی زندگی‌ و روزهای واپسینی که پیش از ملاقات با لری هال سپری می‌کند، آشنا می‌شویم. در طول تماشای سریال در جریان تاکتیک‌هایی قرار می‌گیریم که هال با توسل به آنها مرتکب جنایات هولناک خود می‌شود و سریال ابایی از آن ندارد که به واقعیتِ هولناک‌بودن این جنایات بپردازد. حتی جیمی که خودش یک گنگستر است، وقتی در تلاش برای پرده‌برداشتن از واقعیتْ به زشتی اعمال لری و قابلیت‌های این جنایتکار پی می‌برد، روزگار سختی را سپری می‌کند و در سلولش سخت می‌گرید.

مینی‌سریال «پرنده‌ی سیاه» Black Bird  انرژی‌اش را روی جیمی کین می‌گذارد. او بعد از آن‌که در پرونده‌ی لری هال به اف‌بی‌آی کمک کرد و مأموران را در جریان محل‌های تقریبی دفن برخی قربانیان قرار داد، به همکاری با این سازمان در سایر پرونده‌های مربوط به قاتلان زنجیره‌ای در سال‌های بعد ادامه داد. در عین آن‌که «پرنده‌ی سیاه» چنان انرژِ‌ی‌ای دارد که ذهن‌تان را کاملاً درگیر می‌کند و تمام‌و‌کمال با جیمی در طول این سفر همراه می‌شوید، فرصتی هم برای تارون اگرتونِ بازیگر فراهم می‌شود تا در این نقش واقعاً بدرخشد. جیمی نقش مهمی در سریال بازی می‌کند و اگرتون نه‌تنها وجه «کُمیک» شخصیت را به‌خوبی مجسم کرده است (وقتی جیمی تلاش می‌کند هراس‌ خود از حضور در کنار زندانیانی خطرناک و روان‌پریش را پشت ظاهری شوخ و شنگ پنهان کند)، بلکه از هم پاشیدگی کامل عاطفی و روانی این شخصیت را در لحظاتی که اقتضا می‌کند با قدرت به تصویر کشیده است.پرنده-سیاه

جیمی در جایی از سریال آن‌قدر به لری نزدیک می‌شود که قاتل زنجیره‌ای می‌خواهد «داستان‌هایی» مرتبط با کارهایی که کرده است را تعریف کند. جیمی گوش می‌دهد و سعی دارد طوری وانمود کند که انگار این داستان‌ها بی‌اهمیت هستند اما در ادامه او را سلولش می‌بینیم که چگونه در خفا کاملاً از هم می‌پاشد. اگرتون همدردی جیمی با قربانیانِ لری و ترس خود را از موقعیتی که در آن قرار گرفته، توأمان جان بخشیده و تماشای چنین صحنه‌ای واقعاً تأثیرگذار و میخکوب‌کننده است.

تماشای «پرنده‌ی سیاه»  Black Bird به‌خاطر حمله‌ی مستقیمی که لری به زنان در زمان آزادی‌اش می‌کند، دشوار است. من فیلم و سریال‌های زیادی در طول این سال‌ها دیده‌ام و نسبت به این قبیل مسائل ضد ضربه شده‌ام. اما چیزی در مورد «پرنده‌ی سیاه» وجود دارد که درست سر جای خودش است و آن این‌که سریال از تأکید روی هیولایی که لری هال در عمل هست، هیچ ابایی ندارد.پرنده-سیاه

به‌عنوان شخصی که هم فیلم‌های مستند پیرامون جنایت‌های واقعی را دیده و هم شاهد روند دراماتیزه‌شدن این داستان‌ها بوده و عمیقاً آنها را آنالیز کرده، چیزی که برایم تازگی داشت این بود که «پرنده‌ی سیاه» چگونه توانسته از عهده‌ی این وظیفه‌ی دشوار برآید که بین جنایت لری هال در قبال یکی از قربانیان و روایت این قربانی از زندگی خودش پل ارتباطی برقرار ‌کند. مشاهده‌ی اینکه چگونه این داستان زندگی‌ اطرافیان لری و (مخصوصاً) جیمی را هم تحت‌تأثیر قرار می‌داد، جذاب بود.

ری لیوتا در قالب پدر جیمی فوق‌العاده‌ ظاهر می‌شود. او تلاش زیادی می‌کند تا پسرش را آزاد کند، هرچند نمی‌تواند بفهمد چرا فرزندش به زندان جدید منتقل شده است. در آخر این‌که «پرنده‌ی سیاه» Black Bird در توجه دقیق به جزئیات و بررسی دلایلی که باعث می‌شوند تا جیمی کین علی‌رغم میل اولیه‌اش وارد این کار شود، موفق عمل کرده است. این از آن دست مینی‌سریال‌هاست که دیدن‌شان واجب است و تأثیرش مطمئناً تا مدت‌ها بعد از تماشا روی بیننده باقی می‌ماند. همچنین دلیل عمده‌‌اش نقش‌آفرینی‌های استادانه‌‌ و باورپذیری است که اگرتون و هازر ارائه داده‌اند.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.