مروری بر کارنامه بازیگری هادی حجازی‌ فر

نویسنده: مازیار وکیلی

هادی حجازی‌فر بیشتر از هر چیز یادآور توشیرو میفونه است. منتها توشیرو میفونه‌ای که از دل فیلم‌های وسترن بیرون آمده و بیشتر از هر کاری تفنگ به دست گرفتن و جنگیدن را خوب بلد است. حجازی‌فر در فیلم‌های مهدویان شمایلی ساخت که در سینمای سال‌های اخیر ایران کم‌یاب و دست‌نیافتنی است. او شور و حالی میفونه‌وار را به قهرمان‌های کلاسیک وسترن اضافه کرد و شمایل‌هایی ساخت که با تکیه بر آنها می‌توان تاریخ سیاسی ایران را هم تحلیل کرد.

حجازی‌فر چیزی را به سینمای ایران آورد که مدت‌ها بود فراموش شده بود؛ قهرمان. حجازی‌فر در دستان محمدحسین مهدویان بدل به روح جهان بی‌روح سینمای ایران شد که در میان انبوهی از فیلم‌های آپارتمانی و ضد پی‌رنگ اسیر شده بود. حجازی‌فر و مهدویان حصارها را شکستند و با خلق قهرمانانی پُرشور و دوست داشتنی روح دوباره‌ای به سینمای ایران دمیدند؛ روحی که سینمای ایران مدت‌ها بود از آن محروم شده بود.

 

 

«ایستاده در غبار» | فرمانده

ایستاده در غبار

«ایستاده در غبار» از همه نظر یک شگفتی کامل بود. این فیلم بسیار مورد توجه قرار گرفت و همه درباره‌ی اجزای مختلف آن حرف زدند. کارگردانی، فیلمبرداری و تدوین آن بسیار مورد توجه قرار گرفت. اما بازی حجازی‌ فر (نسبت به دیگر اجزای فیلم) چندان مورد توجه واقع نشد. حجازی‌فر یکی از سخت‌ترین بازی‌های چند سال اخیر سینمای ایران را در «ایستاده در غبار» انجام داد. او شمایل حاج احمد متوسلیان را بدون حتی یک کلمه دیالوگ و تنها با استفاده از میمیک صورت و بازی بدن برای مخاطب خلق کرد؛ فرمانده‌ای جسور که پایش روی زمین است و می‌تواند در موقع لزوم عصبانی و سخت‌گیر هم باشد.

حجازی‌فر با کمک محمدحسین مهدویان از کلیشه‌ی قهرمان‌های جنگ آشنازدایی کرد و فرمانده‌ای خلق کرد که فرشته نیست. انسانی دارای نقاط قوت و ضعف است؛ مردی شجاع و دلیر که عصبانی هم می‌شود و بعد از فکر کردن به کارهایش ممکن است از انجام آن کار پشیمان هم بشود. با «ایستاده در غبار» سینمای ایران صاحب چهره‌ای شد که یادآورد قهرمانان سنتی و کلاسیک سینمای آمریکا بود. یک وسترنر تمام عیار که قدر و قیمت اسلحه را خیلی خوب می‌دانست.

 

«ماجرای نیمروز» | پرشور و آرمان‌گرا

نیمروز

کمال «ماجرای نیمروز» از همه نظر برای حجازی‌ فر یک سکوی پرتاب بود. کمال پرشور، آرمان‌گرا و احساساتی است. مانند قهرمانان سینمای وسترن مردِ فتح قله‌های سخت است. شهر با آن همه ساختمان و ماشین و مردمی که چرایی اعمال او را درک نمی‌کنند برایش خفه‌کننده است. او عملیاتی است، نه میانه‌ای با منطق رحیم دارد و نه از هوشمندی صادق بهره‌ای برده است. کمال پَرشور و احساساتی فقط زبان تفنگ را خوب متوجه می‌شود؛ برای همین است که خیلی زود خودش را از سایر اعضای گروه متمایز می‌کند و راه خودش را می‌رود.

حجازی‌فر به کمال چند المان کوچک اضافه کرده که باعث زمینی‌تر شدن این شخصیت شده است؛ یکی تُرکی حرف زدن‌های کمال است که طنزی ظریف را به این شخصیت اضافه کرده که باعث شده شخصیت کمال انسانی‌تر شود ودیگری تخمه شکستن‌های اوست که به شخصیت کمال یک ویژگی فردی خاصی بخشیده است. ویژگی فردی که همه کمال را با آن به‌ یاد می‌آورند. همین ظرافت و جزییات است که در کنار شور و انرژی بازی حجازی‌ فر(که به شدت کیکوچیو میفونه در هفت سامورایی را به یاد می‌آورد) از کمال شخصیتی منحصر‌به‌فرد در سینمای ایران ساخته است.

 

«لاتاری» | کهنه‌ سرباز

لاتاری

موسی یک کهنه سرباز است، یک کلینت ایستوود از جنگ برگشته که نمی‌خواهد باور کند زمانه عوض شده است.او نمی‌خواهد از آرمان‌هایش دست بکشد. به‌خاطر حفظ همین آرمان‌ها است که منزوی و گوشه‌گیر شده و به مربی‌گری فوتبال می‌پردازد. امیرعلی اما تلنگری جانانه به موسی می‌زند؛ تلنگری که باعث می‌شود چشمان موسی باز شود تا او اطراف خود را دقیق‌تر ببیند، تا ببیند تمام آن آرمان‌هایی که او زمانی برای آنها جنگیده دود شده و به هوا رفته است. بنابراین مانند هر کهنه سرباز دیگری در چنین موقعیتی خودش تصمیم می‌گیرد که  آستین‌هایش را بالا بزند و انتقام بگیرد. قابل ذکر است که حجازی‌ فر بی‌کله بودن موسی را عالی از کار درآورده است.

جزییات حیرت‌انگیز بازی‌اش با آن ریش‌های انبوه و نامرتب یادآورد جزییات بازی ستارگان کلاسیک تاریخ سینما است. کندن آگهی‌های دیواری و برخوردش با زنان چنان دقیق اجرا شده که حجازی‌فر را بدل به ستاره‌ای نوظهور در سینمای ایران می‌کند. با «لاتاری» مهدویان به کمک حجازی‌فر به وسترنرش یک تک اُفتادگی کم نظیر می‌بخشد که او را از سایر قهرمانان سینمای ایران متمایز می‌کند. موسی برای آنهایی که عاشق سینما هستند یادآورد اتان ادوارد جویندگان است.

 

«کاتیوشا» | تلاش برای بانمک بودن

کاتیوشا

مشخص بود بعد از آن همه نقش سنگین و جدی حجازی‌فر به دنبال یک هوای تازه برای نفس کشیدن بگردد. یک نقش ساده و سرراست که از قضا طنز هم باشد، بیش از هر نقش دیگری می‌توانست این فرصت را در اختیار حجازی‌فر قرار دهد تا در نقش‌های جدی و عبوس کلیشه نشود. «کاتیوشا» علی عطشانی این فرصت را در اختیار حجازی‌فر قرار داد؛ نقشی ساده و طنزآمیز که به مخاطب اجازه می‌داد روی دیگر حجازی‌فر را هم ببیند. حجازی‌فر انصافاً خیلی خوب از پس کار برآمد و توانست از تماشاگر خنده‌های خوبی بگیرد. بده بستان‌های حجازی‌فر و مهران‌فر در این فیلم پایه اصلی شوخی‌ها را تشکیل می‌دهد و اگر این دو بازیگر این میزان هماهنگی را نداشتند، این فیلم نمی‌توانست لحظات شادی را برای تماشاگر خلق کند. با بازی در« کاتیوش»ا حجازی‌ فر ثابت کرد بازیگر به شدت منعطفی است که می‌تواند از پس نقش‌های طنز هم به‌اندازه نقش‌های جدی و خشن بربیاید و به وقت نیاز همانطور که تماشاگر را با اعمال قهرمانانه به وجد می‌آورد و از او خنده هم بگیرد.

 

«ماجرای نیمروز»: ردخون | پایان آرمان‌گرایی

ماجرای نیمروز

«ماجرای نیمروز» درباره‌ی مقطع حساسی از تاریخ ایران است؛ مقطعی که با پایان جنگ دوران صلح آغاز شد و مشخص بود که در چنین دورانی جایی برای کمال‌ها نیست. شاید خیلی از تماشاگران تصور کنند که کمال به‌واسطه حضور خواهرش در اردوگاه منافقین حذف شد. اما واقعیت این است که دوره‌ی کمال به پایان رسیده بود. حجازی‌فر در «ماجرای نیمروز: ردخون» یک کلافگی و سردرگمی به کمال بخشیده که او را از قهرمان پرشور فیلم اول دور می‌کند و به مردی سردرگم بدل می‌کند که بیهوده می‌کوشد در دوران صلح هم جایی برای خود دست و پا کند که البته نمی‌تواند.

در زمان صلح اطلاعات و امنیت و دفاع تعریف دیگری پیدا می‌کند که آن را شکارچی قهار و باهوشی مثل صادق خوب می‌فهمد نه کمال آرمان‌خواه و آنارشیست که حاضر است همه چیزش را پای آرمانش فدا کند. بنابراین حذف کمال گریزناپذیر به نظر می‌‌رسد. سیستم دیگر تاب و توان تندروی‌های امثال کمال را ندارد و باید خودش را به شکلی عقلانی بازسازی کند. بنابراین دیگر جایی برای کمال و آرمان‌خواهی‌اش باقی نمی‌ماند. پایان ردخون پایان آرمان‌خواهی و آغاز دورانی جدید است. حذف کمال در رد خون پایان همان شور انقلابی است که جامعه‌ی ایران با آن انقلاب کرد.

 

«آتابای» | مرد سردرگم

آتابای

«آتابای» نماینده‌ی سمت و سوی روشنفکرانه هادی حجازی‌فر است؛ درام عاشقانه‌ای که فیلمنامه‌اش را خود حجازی‌فر نوشته است. کاظم مردی است سردرگم که نمی‌داند از زندگی چه می‌خواهد و خشم او محصول شکست‌های متعددی است که در زندگی تجربه کرده است؛ شکست‌هایی که علی‌رغم تمام تلاش‌های کاظم برای ساخت یک زندگی بهتر برای خود و خانواده‌اش روی شانه‌هایش سنگینی می‌کند. سنگینی این گذشته باعث شده کاظم سردرگم شود؛ چه در تربیت خواهرزاده‌اش آیدین، چه در ارتباط با صمیمی‌ترین دوستش یحیی و چه در رابطه عاطفی که با سیما برقرار می‌کند.

کاظم در به سرانجام رساندن این اُمور سردرگم است و نمی‌داند از خودش و زندگی‌اش چه می‌خواهد. این سردرگمی سرچمشه همان خشم و آشفتگی است که باعث شکست دوباره کاظم می‌شود. حجازی‌فر این سردرگمی را به خوبی در بازی متغیرش به نمایش گذاشته است. حجازی‌ فر در این فیلم موفق شده با تکیه بر یک بازی درونی طیف متعددی از احساسات مختلف را به هم دیزالو کند و از مجموعه این دیزالوها سردرگمی کاظم را خلق نماید. کاظم نماد تمام جوانان آرمان‌خواه اواسط دهه‌ی هفتاد است که سرانجام کارشان به شکست و سردرگمی رسید.

 

دوپینگ | رها و آزاد

دوپینگ

حجازی‌فر با بازی در سریال مفرح «دوپینگ» ثابت کرد که چقدر خوب بلد است خودش را با هر نقشی تطبیق دهد. در «دوپینگ» حجازی‌فر بازیگر منعطفی است که اندازه نقش را می‌داند و با دانستن این اندازه بازی رها و آزادی از خودش ارائه می‌دهد. مشخص است که برای بامزه از کار درآوردن حسن دکه حجازی‌فر به قدرت بداهه‌پردازی‌اش (که تا پیش از بازی در این سریال از نظرها پنهان مانده بود) تکیه کرده و با رهایی از قید و بندهای نقش‌های قبلی کاراکتری باحال و بامزه خلق کرده که بیش از سایر عناصر این سریال در یاد و خاطره تماشاگر می‌ماند. با «دوپینگ» حجازی‌فر ثابت کرد می‌تواند بازیگری مناسب برای تمام نقش‌ها باشد.

 

«موقعیت مهدی» | روایتی متفاوت از جنگ

موقعیت مهدیهادی حجازی فر در «موقعیت مهدی» خود را به چالش کشیده است، چراکه او این‌بار باید نقش اول فیلم خود را بازی کند. با اینکه این فیلم که ژانری در باب جنگ و دفاع مقدس دارد اما با فیلم‌های پیشین این ژانر تفاوت زیادی دارد. به‌عنوان مثال حجازی‌فر در این فیلم به‌جای نشان دادن وجه جنگی و حماسه‌ای داستان، سعی کرده از جزییات زندگی مهدی باکری (ازدواج) که به ظاهر برای مخاطب بی‌اهمیت است، شروع کند تا به جنگ برسد.

«موقعیت مهدی» برگرفته از ۵ اپیزود است که در هر اپیزود کارگردان (هادی حجازی‌فر) تلاش کرده لحظاتی به‌ظاهر ساده اما ملموس و به‌یادماندنی برای مخاطب خلق کند. در واقع حجازی فر توانسته از دل یک فیلم که ژانرش خشونت و جنگ است، یک داستان شاعرانه نمایش دهد. قابل ذکر است که «موقعیت مهدی» در چهلمین جشنواره‌ی فیلم فجر شرکت کرد و جایزه‌ی بهترین فیلم را از آن خود کرد. فیلم موقعیت مهدی هم‌اکنون در سینماهای کشور در حال اکران است.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.