نویسنده: محمد بزرگ
حضور فیلم «آرژانتین ۱۹۸۵» در جشنواره ونیز و کسب جایزهی بهترین فیلم خارجی گلدنگلوب ۲۰۲۳ نشان از توانایی سانتیاگو میتره کارگردان جوان این اثر دارد. این فیلم در آکادمی اسکار در رقابت با آثاری نظیر: «در جبهه غرب خبری نیست All Quiet on the Western Front » محصول آلمان، فیلم« نزدیک close» محصول بلژیک، فیلم «الاغ EO» محصول لهستان و فیلم «دخترکم حرف The Quiet Girl» محصول کشور ایرلند در بخش بهترین آثار بینالمللی اسکار از شانس زیادی برای تصاحب این جایزه برخوردار است.
آیا سینمای آرژانتین هم مسی دارد؟
بیشک در آمریکای جنوبی بعد از برزیل و مکزیک، آرژانتین سومین کشور پیشرفته در این عرصه بهشمار میرود که اغلبِ فعالان در حوزهی سینما در کشورهای اسپانیایی زبان فعالیت دارند. در دههی ۸۰ و ۹۰ استعدادهای زیادی از کشور آرژانتین کشف شدند که اغلب در جایزه اسکار موفق ظاهر شدند. در سال ۲۰۱۰ فیلم «راز درون چشمهایشان» ساختهی خوان خوزه کامپانلا و در سال ۲۰۱۵ فیلم «قصههای وحشی» ساختهی دامیان زیفرون در لیست نامزدهای جوایز بینالمللی اسکار قرار گرفتند و فیلم کامپانلا موفق به کسب این جایزه شد. اما حالا نوبت به آرژانتین ۱۹۸۵ رسیدهست.
از نکات قابل توجه فیلم، ریکاردو دارین بازیگر توانمندیست که در هر سه فیلم نامبرده حضور دارد. این بازیگر برای ایرانیها چهرهی نام آشناییست، کافی است بازی او در فیلم «همه میدانند» ساختۀ اصغر فرهادی را در به خاطر بیاوریم. در «آرژانتین ۱۹۸۵» او در نقش خولیو استراسرا دادستان تاثیرگذار آرژانتینی حضوری پُر رنگ دارد که به همراه همکارش مورنو اوکامپو یک تیم حقوقی جوان را تشکیل میدهند تا نخستین محاکمه را علیه ژنرالهای دیکتاتور نظامی آرژانتین آماده کنند.
شروع فیلم با چنین متنی آغاز میشود: «براساس رویدادهای واقعی در دسامبر ۱۹۸۳ آرژانتین بعد از هفت سال حضور دیکتاتور نامی، مجدداً دموکراسی خود را به دست آورد. آلفونسین رئیس جمهور آژانتین دستور محاکمۀ فرماندهان سابق به منظور جنایت بر علیه بشریت را میدهد. فرماندهان صرفاً پذیرای محاکمه در یک دادگاه نظامی هستند». حال استراسرا مأموریت دارد که به مثابۀ یک قهرمان برای روبرویی با چنین رخدادی آماده شود و سانتیاگو میتره در ذهن مخاطبین سینما در کنار مارادونا و مسی قهرمانی دیگر را متولد میسازد.
دیکته صفر یک دیکتاتور
اما در آرژانتین دههی هفتاد و هشتاد چه گذشته بود که در سال ۲۰۲۳ باید به آن رجوع میشد؟ براساس اسنادی که سال ۲۰۰۳ از سازمان سیا خارج میشود، کودتایی در می سال ۱۹۷۶ به رهبری ژنرال خورخه رافائل ویدلا با حمایت سازمان سیا و آمریکا رقم خورد. خیلی از کارشناسان دلیل آن را تسری جنبشهای کمونیسیتی و چپگرا به خصوص در آمریکای جنوبی میدانند که با قهرمانانی نظیر فیدل کاسترو و چگوارا شکل گرفته بود. به همین دلیل ژنرالهای نظامی تحت حمایت آمریکا قرار گرفتند تا جلوی این خط فکری سریعاً گرفته شود.
جملهی آخر ویدلا در دادگاه در مقابل قاضی ماریا البا مارتینز: «دشمنان دیروز در قدرت هستند و از آنجا تلاش میکنند تا یک مارکسیست ایجاد کنند». ۲۳ مارس ۱۹۷۶ ژنرال ویدلا که مسبب و مغز متفکر این کودتا بود دولت قانونی خانم ایزابل پرون همسر سوم ژنرال خوآن پرون را برکنار و او را راهی زندان میکند. از سال ۱۹۸۶ تا سال ۱۹۸۱ ویدلا حکومت را در دست گرفت و بدون رایگیری از مردم رئیس جمهور خود خواندهی آرژانتین میشود. سقوط ارزش پول ملی، فقر و بیکاری و نبود فضای آزاد بین مردم، باعث شکافی بین ملت و حکومت و در نهایت منتج به نارضایتی عمومی شد. ویدلا بیماری سختی داشت ولی علیرغم آن حاضر نبود از قدرت کنارگیری کند. در نهایت شورای نظامی آرژانتین ویدلا را کنار گذاشت و ژنرال لئوپولدو گالتیری را بجای وی منصوب کرد.
وی در سال ۱۹۸۲ در شرایط ناهموار اقتصادی سعی به تحریک مردم بر ملیگرایی داشت و به جزایر فالکند حمله کرد. او در این گمان بود که به دلیل فاصله فالکلند از بریتانیا خبری از باز پسگیری آن توسط بریتانیا نیست ولی با اشتباه او دستور باز پسگیری از سوی بریتانیا صادر شد و پس از ده هفته سپری شدن جنگ نزدیک به هزار نفر کشته شدند. این در حالیست که خود این جزیره در مجموع هزار و نهصد نفر جمعیت داشت. لوییس بورخس درباره این جنگ اظهار داشت: «دعوای دو مرد کچل بر سر تصاحب شانه».
بعد از این جنگ نظام دیکتاتوری آرژانتین تضعیف شد و عملاً مجبور شدند بعد از یک دهه انتخابات برگزار کنند. اینها اتفاقاتی بود که از به قدرت رسیدن تا سقوط دیکتاتوری در آرژانتین را به ما عنوان میکند اما در طول این ده سال اقداماتی بسیار وحشیانه و دور از انسانیت رخ داد. مردم حکومت ویدلا را بی رحمترین دیکتاتور تاریخ خودشان میدانند. حدود سیهزار نفر از مردم آرژانتین در جنگ با نظامیان و مخالفان چپگراها کشته شدند؛ آنها مخالفان را یا میکشتند یا میدزدیدند. گویی اینکه از آنها دیگر هیچ خبری نمیشد و زیر وحشتناکترین شکنجهها که حتی قابل تصور هم نیست از آنها اقرار گرفته میشد. این بخشی از زخم و جراحت مردمان آرژانتین در آن دهه است که سینما به مثابهی یک کنش آگاهانه به سمت آن میرود تا به قول استراسرا: دیگر همچین رویدادی تکرار نشود و عدالت باشد و دگر هیچ…
- بیشتر بخوانید
- IMDB 1985 Argentina: 7.7
- نامزدهای اسکار ۲۰۲۳ اعلام شد
- برنده های گلدن گلوب ۲۰۲۳ اعلام شد
درونمایه فیلم
درام دادگاهی و عدالتخواهانهی «آرژانتین ۱۹۸۵» از پس اتفاقات و رخدادهایی بیرون میآیدیدا که صرفاً بازنمایی یک امرتاریخی نیستند. هرچند که بیشتر دقایق فیلم را در دادگاه نظارهگر باشیم. اگرحرکت قهرمان (استراسرا) را بهمانند آغاز فیلم و بارش باران در شهر، تطهیر جامعه بدانیم، بعد از بارشِ باران، نمایان شدن خورشید است که گرمادهنده و روشنی بخش خواهد بود. آنچیزی که در شروع فیلم «زندگی دیگران» ساختهی دورنسمارک، فضای باز یا گلاسنوست نامیده میشود که به معنای آزادی، دموکراسی و فضای باز در جامعه است. حال خورشیدی که باید گرمابخش جامعه باشد، دموکراسی است. فیلم برای تحقق این نکته قدم بر میدارد و از میان شخصیتهای داستان که در مرکزیت آنها استراسرا قرار گرفتهست ره یافتی به این مقوله دارد. به همین دلیل به خانواده او نزدیک میشود.
داستان کوتاه دختر استراسرا و مواجهه وی بهعنوان یک دادستان با دختر نهتنها قصد دارد ریشه دوانی تفکرات دیکتاتوری را در لایههای درونی مردم بهطور ناخودآگاه مطرح کند، بلکه برای گریز از این مغاک به دنبال چارهجویی است. اساساً دیدگاه فیلمساز به نکات برآمده از یک امر تاریخی صرفاً بازسازی (reconstruction) آن به شکل یک اثر سینمایی نیست، به همین دلیل در خیلی از صحنههای دادگاه از پشت دوربین پخش زندهی تلویزیونی از اقرارکنندگان تصویری نشان میدهد که به شکل تند و سریع به فرد دیگری کات زده میشود. آگاهانه در یکی از صحنهها که زنی در هنگام دستگیر شدن حامله بوده و ماجرای شکنجه شدنش را عنوان میکند، موضع دوربین متفاوت میشود و سعی میکند علاوهبر نمای بستۀ صورت زنِ رنجور به تک تک افراد دادگاه سری بزند و آنها را به تصویر بکشد. این مکث و این سکون، پیرنگ رسیدگی به پروندهی ژنرال را صورتی منطقی و حرکت قهرمان را در راستای مسیر داستان دراماتیزه میکند.
اما آن چیزی که در تماتیک اثر کاویده میشود بیش از هرچیز رویکردی روانکاوانه است. جملهی استراسرا در دادگاه: «من مسئولیت این را میپذیرم که اعلان کنم، آزار رسانی نه یک ایدئولوژی سیاسی است، نه یک استراژی جنگی، بلکه یک انحراف اخلاقیست». انحرافی که ممکن است دیکتاتوری را بهعنوان یک تفکر قالب در ناخودآگاه مردم یک جامعه تسری دهد، بی آنکه خود مطلع باشند که بر طرف کردن چنین مشکلی بسیار سخت و غامض است. استراسرا برای دختر خود جاسوس میگذارد در حالیکه خود فردی است که با دیکتاتوری مقابله میکند اما رگههای پنهانی از آن را به همراه دارد.
فیلم بدون شعار در مسیری که بازنمایی یک امرتاریخی است به آرامی و با مدت زمان زیاد فیلم قصد دارد مخاطب را هم در گروهی که استراسرا برای دادگاهی ویدلا تشکیل داده اضافه کند، برای همین برخی از آنها تحصیلات مرتبط با آن را ندارند. صرفاً این کار گروهی است که باید تبیین شود این فیلم میکوشد تمام دیالوگهایی که چاپلین در دیکتاتور بزرگ میگوید را یکبار دیگر عنوان کند با این تفاوت که چاپلین از خطرات دیکتاتوری برای یک جوامع میگوید اما «آرژانتین ۱۹۸۵» از مخاطرات آن برای نسلها سخن بهمیان میآورد.