ترانهها و آوازهایی که برای سریالها و فیلمها اجرا میشوند نه تنها به اندازهی خود اثر اهمیت دارند بلکه گاه از خود اثر هم پیشی میگیرند تا جایی که بیش از آنکه یادآور مجموعهی تلویزیونی یا فیلم باشند، بهقدری موفق و شنیدنی از کار درمیآیند که بهصورت اثری مستقل در ذهن مخاطب ماندگار میشوند. در میان هنرمندانی که برای تیتراژ آثار تصویری ترانه یا آواز خواندهاند علیرضا قربانی از جایگاه بسیار ویژهای برخوردار است. علیرضا قربانی کارنامهی پرباری در این زمینه(و البته سایر کارها و اجراهایش) دارد تا جایی که ترانهها و آوازهایش برای آثار تصویری بهطور معمول، از خود اثر موفقتر بوده و چندین پله بالاتر ایستادهاند. علیرضا قربانی با دقت و وسواسی که در انتخاب شعر دارد و در کنار آن، تعامل با کارگردان و آهنگساز(و البته در نظر گرفتن مضمون کلی اثر) همواره به دنبال خلق اثریست که ضمن هماهنگی با فیلم یا سریال، تجربهای ماندگار و شنیدنی برای مخاطب هم باشد و این یکی از ویژگیهای کارهای وی به شمار میآید.
علیرضا قربانی تنها یک هنرمند با صدایی دلنشین و منحصر بفرد نیست بلکه قربانی همیشه “حضور” دارد، نه فقط با صدای درخشان و تاثیرگذارش بلکه حضوری دارد به وسعت همان تصوری که از “هنرمند” در ذهنمان ساختهایم. هنرمندی که در بزنگاههای اجتماعی هرگز سکوت پیشه نکرده و نمیکند. علیرضا قربانی همواره به سمت جلو حرکت میکند، شعر و موسیقیاش همگام با اتفاقات روز پیش میرود و حضور فعالی در اجرای تیتراژهای فیلمها و سریالها دارد. قربانی در کنار ترانهها و آوازهای مهم و محبوبی که در این یادداشت به آنها اشاره شده، ترانهی تیتراژ آثار دیگری از جمله روشنتر از خاموشی(حسن فتحی)، سایهی آفتاب(محمدرضا آهنج)، راستش را بگو(محمدرضا آهنج)، پردهنشین(بهروز شعیبی)، تنهایی لیلا(محمدحسین لطیفی)، عقیق(بهرنگ توفیقی) و برنامهی تلویزیونی پل فروردین را در کارنامهاش دارد.
بررسی کارنامهی هنری علیرضا قربانی در مجموعههای تلویزیونی
کیف انگلیسی(ضیاالدین دری)؛ سپری شد شب جدایی به امیدی که تو بیایی
مستانه پیرایش(لیلا حاتمی) غرقِ خون، درهمشکسته و تحقیر شده روی سنگفرش خیس لالهزار اشک ریخت و خودش را نیمهجان روی زمین کشید و صدایی، غمگین و بغضآلود برای مستانه خواند؛ گشته خزان نوبهار من، بهار من/رفت و نیامد نگار من، نگار من. تصنیف میانی سریال(که تیتراژ قسمت آخر هم بود) با شعر تورج نگهبان و موسیقی فرهاد فخرالدینی، علیرضا قربانی را به بهترین شکل به مخاطبِ آثار تصویری معرفی کرد و قربانی با همین تصنیف کوتاه افتتاحیه درخشانی در حافظهی شنیداری مخاطبانش داشت.
شب دهم(حسن فتحی)؛ مرز در عقل و جنون باریک است
مجموعهی تلویزیونی شب دهم در نوروز سال ۱۳۸۱ پخش شد. سریال چه در زمان پخش و چه در بازپخشهایش همچنان موردتوجه مخاطبان قرار گرفت. شب دهم نقطه آغاز شکلگیری مثلث علیرضا قربانی، افشین یداللهی و فردین خلعتبری بود. همکاری این سه نفر به شب دهم محدود نشد و بارها و بارها در قالب آثاری شنیدنی تکرار شد. افشین یداللهی در شعر “عقل و جنون” با نگاهی دقیق و توجه به جزییات سریال، شعری سروده که تصویر کاملیست از مفهوم سریال. همنشینی شعر درخشان یداللهی، موسیقی خلعتبری و در نهایت صدای علیرضا قربانی در کنار یکدیگر اولین تجربهی همکاریشان را به اثری ماندگار تبدیل کرده که نه تنها همواره یادآور سریال شب دهم است بلکه به تنهایی و در قالب یک اثر مستقل هم بارها و بارها پخش و شنیده شده و در میان مخاطبان از جایگاه ویژهای برخوردار است.
مدار صفر درجه(حسن فتحی)؛ آغاز و ختم ماجرا لمس تماشای تو بود
درخشانترین و ماندگارترین تیتراژ علیرضا قربانی مدار صفر درجهست و همچنان(بعد از گذشت سالها) بسیاری از مخاطبان آثار قربانی در کنسرتها، از همان ابتدای کنسرت برای اجرای مدار صفر درجه اشتیاق بسیاری دارند و لحظات ابتدایی اجرای مدار صفر درجه همواره با تشویقهای پیوستهی حاضران در سالن همراه است.
تیتراژ مدار صفر درجه(من عاشق چشمت شدم) نقطهی عطف همکاری مثلث علیرضا قربانی، افشین یداللهی و فردین خلعتبریست؛ اثری که از خود سریال هم موفقتر بود و بعدها(سال ۱۳۹۴) به صورت کامل(با بخش میانی شعر که در تیتراژ حذف شده بود) همراه سایر تیتراژهایی که نتیجهی همکاری این سه نفر بود در قالب آلبومی با همین نام(من عاشق چشمت شدم) منتشر شد و با وجود اینکه تمامی قطعات پیش از آن منتشر و بارها و بارها شنیده شده بودند، باز هم آلبوم با استقبال بسیاری خوبی از سمت مخاطبان روبهرو شد. ترانهی افشین یداللهی برای سریال مدار صفر درجه یکی از بهترین آثار اوست که مصرع به مصرع به دنبال تصویرسازی درست و دقیق از یک مضمون و مفهوم پیچیده است.
مدار صفر درجه قطعهی شنیدنی و دلنشین دیگری هم دارد(ای باران) که فردین خلعتبری شعر و موسیقی آن را با توجه به حال و هوای سکانس خاکسپاری زینتالملوک(لعیا زنگنه) و حضور سرگرد فتاحی(پیر داغر) بر سر مزار ساخته؛ قطعهای که پایان حزنآلودیست برای داستان عاشقانهی این دو نفر و ترکیب صدای علیرضا قربانی، موسیقی و شعر خلعتبری و صدای باران این سکانس را به یکی از سکانسهای خوب سریال تبدیل کرده است.
وضعیت سفید(حمید نعمتاله)؛ پُر نقشتر از فرش دلم بافتهای نیست
تیتراژ پایانی سریال وضعیت سفید با شعری از محمدعلی بهمنی و آهنگسازی کیخسرو پورناظری ساخته شده که بعدها در یکی از آثار مشترک علیرضا قربانی و گروه شمس(آلبوم قطرههای باران) منتشر شد. شعر بهمنی با حال و هوای شخصیت اصلی سریال، امیرمحمد گلکار متناسب است. وضعیت سفید نه تنها از بهترین سریالهای ده سال گذشته بلکه از ماندگارترین سریالهای ایرانیست. تیتراژ ابتدایی سریال با تصاویری که یادآور دههی شصت، دوران جنگ و بمباران است همراه با موسیقی پورناظری و صدای قربانی یکی از بهترین تیتراژهای آثار تلویزیونیست.
سالهای ابری(مهدی کرمپور)؛ یاغی بمان در عاشقی، پرواز کن بی پر زدن
سریال کرمپور هم در دستهای آثاری قرار میگیرد که تیتراژ پایانی آن به نسبت خود اثر بیشتر مورد توجه قرار گرفت. اهل جنون باز هم نتیجهی همکاری قربانی، خلعتبری و یداللهی است. اثری که شعر آن دستخوش تغییراتی شد و با همان شکل اولیه منتشر و پخش نشد و نسخهی اصلی و اولیهی اثر(پیش از تغییر در شعر) تنها در کنسرت شهرزاد(بهمن ماه سال ۱۳۹۳) اجرا شد. شعر این کار هم همچون بسیاری از آثار افشین یداللهی ترکیبات درخشانی دارد که علیرضا قربانی به بهترین شکل آنها را اجرا کرده است. هرچند این همکاری سه نفره با من عاشق چشمت شدم فاصله دارد اما باز هم به اثری شنیدنی تبدیل شده که از خود سریال چندین پله بالاتر ایستاده است.
کیمیا(جواد افشار)؛ مضمون بیتکرار تو
تیتراژ پایانی مجموعهی تلویزیونی به دلیل طولانی بودن زمان پخش سریال(بیش از صد قسمت) بسیار شنیده و با استقبال هم مواجه شد. تم اصلی کار با توجه به قصهی سریال حماسی است. آرمان موسی پور آهنگساز و مسعود کلانتری شاعر این اثر هستند. آواز میانی سریال با اجرای درخشان علیرضا قربانی و تحریرهای شنیدنیاش و شعری از مولانا(ای توبهام شکسته از تو کجا گریزم) بهترین انتخاب برای سکانس روبهرو شدن شخصیت اصلی سریال با محمد جهانآرا(حامد بهداد) بوده است.
پدر(بهرنگ توفیقی)؛ گفتم این آغاز پایان ندارد
مجموعهی تلویزیونی پدر آخرین همکاری علیرضا قربانی با سریالهای تلویزیونی در اجرای تیتراژ است(بعد از این سریال قربانی تیتراژ برنامهی پل فروردین را اجرا کرد). علیرضا قربانی با همکاری اهورا ایمان و ستار اورکی قطعات عشق آسان ندارد و لیلا را اجرا کرد که هر دو قطعه با استقبال مخاطبان مواجه شد و در میان آثار محبوب علیرضا قربانی جا گرفت. در کنار این دو ترانه قربانی آوازی هم برای سریال پدر با شعری از فخرالدین عراقی خواند؛ شدم از عشق تو شیدا، کجایی؟/ به جان میجویمت جانا کجایی؟
بررسی کارنامهی هنری علیرضا قربانی در شبکه نمایش خانگی
همگناه(مصطفی کیایی)؛ عصر غمانگیز تواَم حوصله کن ابر مرا
علیرضا قربانی با همکاری حسین غیاثی و علیرضا افکاری سه اثر همگناه، شروع ناگهان و خیال خوش را برای سریال همگناه کار کرد که هر سه در میان تیتراژها و کارهایی که برای سریالهای نمایش خانگی چند سال اخیر اجرا شدهاند، نزد مخاطبان به جایگاه ویژهای دست یافتند. همگناه بعد از تیتراژ پایانی چهارراه استانبول دومین همکاری علیرضا قربانی و مصطفی کیایی بود که با فضای قصه و سیر اتفاقات سریال هماهنگی و تناسب داشت، از همینرو دومین همکاری کیایی و قربانی هم به تجربهی موفقی تبدیل شد.
لحن و تحریرهای علیرضا قربانی حس و حال اشعار حسین غیاثی را به طور کامل به مخاطب منتقل میکند. غیاثی در هر سه ترانه ترکیبهای درخشانی دارد؛ ترکیبهایی که انگار از دل دردی ناگفته یا غمی عمیق سر برآوردهاند و این غم و اندوه ناگفته در واژه به واژهای که علیرضا قربانی میخواند نه تنها شنیده بلکه حس هم میشود. همگناه، شروع ناگهان و خیال خوش چنان در ذهن مخاطب ماندگار شدند که چه در زمان پخش سریال و چه بعدتر بارها و بارها شنیده و تکرار شدند، به اندازهای که حتی اگر روزی مخاطب سریال همگناه را فراموش کند، این سه اثر را همواره در ذهن خواهد داشت و زمزمهشان خواهد کرد.
بررسی کارنامهی هنری علیرضا قربانی در سینما
چهارراه استانبول(مصطفی کیایی)؛ سهم مرا جنون بنویس
فیلم چهارراه استانبول به عنوان اولین(و تنها) فیلمی که به حادثه پلاسکو پرداخت آنطور که انتظار میرفت از کار درنیامد و در دستهی آثار متوسط سینمای ایران جای گرفت اما ترانهی تیتراژ پایانی فیلم(و البته آواز میانی “غم گرد دل پر هنران میگردد” در لحظهی فروریختن ساختمان پلاسکو) به سرعت در میان مخاطبان به جایگاه ویژه ای دست یافت و پس از انتشار ترانهی تیتراژ در همان روزهای ابتدایی سی و ششمین جشنواره فیلم در میان مخاطبان مشتاقانه دست به دست شد. شعر مسعود کلانتری به خوبی روی ملودی علیرضا قربانی و سامان صمیمی نشسته و این اثر تا همیشه یادآور آتشنشانانی است که در حادثه پلاسکو جانشان را از دست دادند.
سرکوب(رضا گوران)؛ نشستهام در انتظار این غبار بیسوار
سرکوب را میتوان در میان متفاوتترین تیتراژهایی که علیرضا قربانی خوانده قرار داد؛ موسیقی پرحجم آرش گوران در کنار یکی از معروفترین اشعار هوشنگ ابتهاج با سوژهی سرکوب تناسب دارد و روی قابهای پایانی فیلم به خوبی نشسته است. علیرضا قربانی شعر ابتهاج را زمزمهوار یا آرام نخوانده و تقریبا تمام اثر بالا خوانده شده است که چیزی شبیه به وصف حال و فریاد شخصیتهای گرفتار و پیچیدهی فیلم است که هر چقدر هم در طول فیلم(و چه در گذشتهشان) تلاش کردهاند از قید و بندهایی که دورشان پیچیده شده، رهایی نیافتهاند.
درخت گردو(محمدحسین مهدویان)؛ لرزید از نام تو تاریکی، آنجا باور کردم نزدیکی
اولین همکاری علیرضا قربانی و حبیب خزاییفر با شعری از روزبه بمانی تیتراژ پایانی فیلم درخت گردو است که به واقعهی بمباران شیمیایی سردشت میپردازد. سوزِ صدای علیرضا قربانی و اوج خواندن بخشهایی از اثر در غم عمیقی که در این حادثهی واقعی پنهان شده، ریشه دارد. هرچند فیلم آنطور که باید و از مهدویانِ ایستاده در غبار و سریال آخرین روزهای زمستان انتظار میرفت نتوانست درست و دقیق به این واقعهی تلخ نزدیک شود و از زاویهی دیگری به آن پرداخت اما تیتراژ پایانی فیلم که در بخشهایی از آن لالایی کوردی اجرا شده، به نسبت فیلم در گذر زمان بیشتر در ذهن مخاطب ماندگار خواهد شد.
- بیشتر بخوانید: نقد فیلم درخت گردو به قلم مهدی یزدانی خرم
*عنوان تیتر این مقاله برگرفته از شعر ارغوان(هوشنگ ابتهاج) است.