معرفی بازیگران «ابلق» از الناز شاکردوست تا هوتن شکیبا

نویسنده: مازیار وکیلی

«ابلق» پنجمین ساخته‌ی نرگس آبیار به‌عنوان کارگردان که فیلمنامه‌ی آن نیز توسط او و پریسا کرزیان نوشته شده است. این فیلم محصول سال ۱۳۹۹ است و توسط محمدحسین قاسمی تهیه و تولید شده است. «ابلق» ژانری اجتماعی دارد و داستان زنی به نام راحله را روایت می‌کند که به همراه خانواده‌اش (همسر و فرزندش) در حومه‌ی یکی از شهرهای بزرگ زندگی می‌کند. راحله درگیر موضوعی پیچیده می‌شود و همین امر ماجراهایی یرایش رقم می‌زند. قابل ذکر است که این فیلم در سی‌و‌نهمین دوره‌ی جشنواره‌ی فجر نیز حضور داشت و موفق به کسب سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران شد.

 

معرفی بازیگران ابلق

الناز شاکردوست، هوتن شکیبا، بهرام رادان، مهران احمدی، گلاره عباسی، گیتی معینی، شادی کرم‌رودی، امین میری و فاطمه کریمیان بازیگران فیلم ابلق هستند. در ادامه مروری مختصر بر دو کاراکتر علی و راحله در این فیلم داریم.

 

  نگاهی به شخصیت راحله در ابلق | گلی در شوره‌زارابلق

راحله (الناز شاکردوست) هیچ شباهتی به زن‌های دور و برش ندارد. او زندگی را جور دیگری می‌بیند و نگاهش به زندگی با نگاه سایر زنان آن محله فرق می‌کند. او مانند شهلا (گلاره عباسی) و فیروزه (شادی کرم‌رودی) کوته‌بین نیست. راحله هنرمند است و نگاهی شاعرانه به زندگی دارد. او مادری فداکار است و پا‌به‌پای مردش برای بهتر شدن اوضاع تلاش می‌کند. همین خصوصیات اخلاقی است که باعث شده او هیچ شباهتی به دنیای اطرافش نداشته باشد و بیشتر از همه شبیه گلی در شوره‌زار به نظر برسد.

او تنها جلوه‌ی زیبایی و معصومیت در آن محله آخرالزمانی است. برای همین تفاوت‌ها هم است که وقتی جلال (بهرام رادان) برای برطرف کردن امیال حیوانی‌اش سراغ او می‌رود، تمام آن محله به هم می‌ریزد. جلال با این کارش فقط به یک زن تعرض نمی‌کند بلکه معصومیتی که تنها نقطه‌ی روشن آن محله‌یس نکبتی است را به مسلخ می‌برد. کار جلال عین توحش است و خشونت غریبی دارد و به همین دلیل است که روح راحله را آزار می‌دهد و او را تا مرز خودکشی پیش می‌برد. جلال با این کارش تنها گل آن محله که نمادی از لطافت و معصومیت است را از ریشه در می‌آورد تا تماشاگر یادش نرود که خشونت و توحش می‌تواند تمام جلوه‌های زیبای زندگی را نابود کند.

مدت‌هاست که الناز شاکردوست حساب خودش را از سینمای عامه‌پسند ایران جدا کرده و تبدیل به بازیگر متفاوتی شده است. بازیگری که قادر است در خاص‌ترین نقش‌ها هم بدرخشد. بازی او در «شبی که ماه کامل شد» نشان داد که چقدر او بازیگر توانمندی است. حال در همکاری مجدد با نرگس آبیار موفق شده وجوه دیگری از توانایی‌هایش را به رخ بکشد و نشان دهد معصومیت چقدر می‌تواند شاعرانه باشد. نگاه‌های پُر از شرم و حیای شاکردوست در کنار آن ته‌لهجه‌ی ترکی، راحله را تبدیل به شخصیتی کرده که به تمام موش‌های ساکن آن محله نفرین شده درس انسانیت می‌دهد.

شاکردوست با بازی‌اش (در کنار معصومیت) از راحله شخصیت قدرتمندی ساخته که توانایی شورش کردن را هم دارد. شورشی که شاید ناکام بماند و توسط نگاه‌ مردسالار حاکم در جامعه عقیم شود اما تاثیر خودش را می‌گذارد و حداقل می‌تواند موش‌ها را از آدم‌ها تفکیک کند. شاکردوست با بازی بسیار خوبش در «ابلق» موفق می‌شود میان معصومیت و قدرت پیوند ظریفی برقرار کند؛ پیوندی که از راحله کاراکتری متفاوت می‌سازد که در سینمای ایران مشابهی ندارد. شاکردوست با بازی در فیلم یک‌بار دیگر ثابت کرد دوران تازه‌ای در کارنامه‌ی کاری او آغاز شده است؛ دورانی که «ابلق» یکی از نقاط عطف آن است.

 

 نگاهی به شخصیت جلال در ابلق | شیطانبهرام-رادان

جلال با بازی بهرام رادان ظاهراً شخصیت موجهی دارد. او سرپرست شورای محله است و با تکیه بر توانایی‌ها و روابطی که دارد توانسته یک کسب‌و‌کار محلی راه بیاندازد و همه‌ی اهالی محل را از بی‌کاری نجات دهد. همین موضوع سبب شده تمام اهل محل به نوعی وابسته‌ی او باشند. بنابراین جلال قدرتی دارد که او را در آن محله‌ی آخرالزمانی در موضع برتر قرار می‌دهد. او دقیقاً از این قدرت برای اعمال پلیدش استفاده می‌کند. تمام حسن کار آبیار در «ابلق» این است که موفق شده به شخصیت جلال ابعاد استعاری ببخشد و نشان دهد قدرت به هر شکلی که در اختیار یک فرد قرار بگیرد، چگونه می‌تواند تباه‌کننده باشد.

همین قدرت نامشروع است که جلال را بدل به شیطان کرده است. شخصیتی که خوب یاد گرفته است چگونه برای خودش پوششی مشروع بسازد تا شیطان درونش را مخفی کند. قسمت غم‌انگیز ماجرا اینجاست که در نهایت این جلال شیطان‌صفت است که پیروز این رقابت می‌شود چراکه همه‌ی اهالی محل بسیج می‌شوند تا راحله (الناز شاکردوست) ساکت شود؛ این کار یعنی تداوم شر. جلال با وابسته کردن تمام اهالی محل به خود زمینه را برای اعمال مجرمانه‌اش مهیا و از موقعیتش سوءاستفاده می‌کند.

بهرام رادان در طول سال‌های فعالیتش به‌عنوان بازیگر بارها و بارها ثابت کرده است که عاشق چالش در بازیگری است. او دوست داردایفاگر نقش‌های سخت و متفاوت باشد. نقش‌هایی که بازی در آن‌ها انرژی زیادی می‌طلبد و بازیگر را در موقعیتی قرار می‌دهد که باید دشواری‌های زیادی را تحمل کند. رادان بارها نشان داده که شیفته‌ی تحمل این سختی‌ها است. نتیجه‌ی تحمل چنین سختی‌هایی هم انبوهی از نقش متفاوت است که او را از بازیگران هم‌نسلش متمایز می‌کند.

نقش جلال هم یکی از همان نقش‌های دشواری است که رادان برای بازی در آنها اشتیاق زیادی داشته است. یک نقش منفی تمام عیار که تماشاگر هنگام تماشای فیلم تنها احساسی که نسبت به او دارد نفرت است. بهرام رادان موفق شده تا نقش جلال را با چنان ظرافتی ایفا کند که جلال تبدیل به یک کلیشه نشود و در عوض نماد تمام مردانی باشد که از قدرت خود در یک جامعه‌ی مردسالار و پاتریمونیال به‌عنوان ابزاری برای آزار استفاده می‌کنند. بخشی از جایگاه متفاوتی که جلال (به‌عنوان قطب منفی ماجرا) میان شخصیت‌های منفی سینمای ایران پیدا می‌کند، به بازی او برمی‌گردد.  چراکه او موفق شده با استفاده از نگاه‌ به‌عنوان یکی از مهم‌ترین ابزار یک بازیگر وجوه استعاری این شخصیت را به‌خوبی از کار در بیاورد و به آن ابعاد متفاوتی ببخشد.

 

  نگاهی به شخصیت علی در  ابلق | لات مهربانابلق

در نگاه اول علی (هوتن شکیبا) هم یکی از مردم همان محله است. محله‌ای پرت و دور اُفتاده و نکبتی در جایی‌که انگار آخر دنیا است. او لاتِ بی‌سر و پا و بی‌مصرفی که تفریحش کفتربازی است و زندگی زناشویی‌اش هم محدود به کتک زدن راحله می‌شود. اما نرگس آبیار خیلی‌زود و به شکل هوشمندانه‌ای این تصور ما را به چالش می‌کشد. قربان صدقه رفتن‌های علی برای آشتی با راحله بعد از فرار کردن از دست طلب‌کاران ریاکارانه نیست. صداقت عمیقی در آن موج می‌زند و بیانگر این نکته است که علی راحله را از صمیم قلب دوست دارد. این شاید مهم‌ترین تفاوت علی با سایر مردان آن محله‌ی آخرالزمانی باشد.

علی برخلاف جلال (بهرام رادان) ذات خرابی ندارد. او بیشتر محصول شرایطی است که در آن بزرگ شده است. اگر خشن، ناجور و بی‌ادب است، تقصیر خودش نیست. جبر زمانه و شرایط زیستی که در آن رشد کرده او را به این شکل بار آورده است. به همین خاطر هم است که در پایان فیلم قدر و اهمیت خانواده را درک می‌کند و تلاش می‌کند رابطه‌اش را با دخترش سر و سامان بدهد، به حرف راحله گوش کند و از آن محله برود. علی پشت آن ظاهر خشن قلبی مهربان و ذات درستی دارد و داشتن همین چیزها هم است که در نهایت باعث می‌شود تا او تصمیم درست را بگیرد و با راحله همراه شود.

هوتن شکیبا بدون‌شک یکی از سرمایه‌های بازیگری در سینمای ایران است. بازیگری توانا و منعطف که قادر است هر نقشی را درست از کار در بیاورد. او که با بازی در نقش حبیب سریال «لیسانسه‌ها» خیلی‌زود به شهرت رسید. او در سال‌های اخیر توانسته طیف متنوعی از نقش‌ها را به‌خوبی ایفا کند و تبدیل به یکی از مهم‌ترین بازیگران سینمای ایران شود. بازی او در نقش علی فیلم «ابلق» یکی از بهترین نقش‌آفرینی‌های او در سال‌های اخیر است.

او در این فیلم توانسته نقش جوانی لات و بی سر و پا  که قلب مهربانی دارد را به‌خوبی ایفا کند. او با ساختن لحن مناسبی که دقیقاً شبیه به جوانان زورآباد است و نگاه‌هایی که توحش و محبت توامان در آن موج می‌زند از علی یک کاراکتر چندوجهی ساخته که احساس نفرت و شفقت را هم‌زمان در تماشاگر برمی‌انگیزد. بازی او در این فیلم به مراتب سخت‌تر از ایفای نقش عبدالحمید ریگی در «شبی که ماه کامل شد» است. چراکه شکیبا در «ابلق» باید کاراکتری را بازسازی کند که ما‌به‌ازای بیرونی دارد و ناخودآگاه با نمونه‌های واقعی و بیرونی قیاس می‌شود. می‌توان گفت که هوتن شکیبا در این فیلم موفق شده یکی از متفاوت‌ترین لات‌های سینمای ایران را خلق کند. لاتی که خشونت و عطوفت را هم زمان دارد و همین موضوع او را از دیگر شخصیت‌های مشابه در سینمای ایران متمایز می‌کند.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.