نویسنده: احسان رویامنش
چطور میشود هم جدی و هم شوخطبع بود؟ هم اخلاق را همیشه مدنظر داشت و هم مسألهی اصلیات انسان باشد؟ هم پایت روی زمین باشد و هم نگاهی به خیالپردازی داشته باشی؟ افشین هاشمیِ کارگردان گویی در آثار خود بهدنبال پاسخ به این سوالات است.
هاشمی که به وقتاش در نمایشهای سنگینی از بهرام بیضایی، حمید امجد، محمد رضاییراد، فرهاد مهندسپور و محمد رحمانیان، نقشهای مهمی را بازی کرده بود اما انگار هنگام فیلمسازیاش مسیر دیگری را پیش میگیرد. او با رفتن بهسراغ روایتهایی از «قصههای پریان» پیچیدگیهای این جهان را با زبانی ساده و آموزشی با مخاطب به اشتراک میگذارد. روایت آدمهای او، گویی از جهان دیگری هستند. آنها که متعلق به جهان خیالاند و به نظر وقوعشان در این جهانِ سخت دیگر ممکن نیست.
- بیشتر بخوانید
- واقعیت از دید سینما | نگاهی به فیلم هایی که داستانی بر اساس واقعیت دارند
- برترین های فاطمه معتمدآریا | ملکهی تمامنشدنی سینمای ایران
ولادیمر پراپ، منتقد ادبی بزرگ در کتاب «گونهشناسی قصههای عامیانه» در ادامهی الگوی ساختارگرایان روس، به سراغ قصههای عامیانه کشورهای مختلف میرود و الگوهای مشترک آنها دستهبندی میکند. او بر این باور است که در این ۳۱ کارکرد و ۶ زنجیره (زمینهسازی، گرهافکنی، انتقال، رویارویی، بازگشت و تشخیص) میتوان آرزوهای خفته مردم یک سرزمین را جستوجو کرد. برادران گریم در قرون پیش آلمان با همین رویکرد بهدنبال جمعآوری قصهها و روایتهای عامیانهای بودند که با گذر سالها سینهبهسینه بین افراد جامعه منتقل شده و به یک میراث فرهنگی غیرملموس در بین گروه وسیعی از جامعه تبدیل شده است. از سویی پائولو فریره، معلم بزرگ علوم تربیتی در پژوهشهای خود به این تاکید دارد که عنصر خیال در کنار پایبندی به واقعیت، آدمهایی از یک جامعه را کنار هم قرار دهد. افشین هاشمی گامهای ابتدایی خود در فیلمسازی را از این جهان آغاز کرد که در ادامه به بررسی مختصری از ۴ فیلمی که او کارگردانی کرده است، میپردازیم.
خسته نباشید ![خسته-نباشید]()
«خسته نباشید» (کارگردانی مشترک با محسن قرائی) در سال ۱۳۹۱ تجربهی اول او در کارگردانی از دل تجربیات آن زمان حوزهی هنری برای توجه به سینمای دور از مرکز و تمرکز بر مولفههای اقلیمی شکل گرفت. داستان دو توریست که به کرمان میآیند و برخورد آنها با دو راهنمای هتل و یک پیرمرد مقنی، فضاهای دلنشینی پدید میآورد. هاشمی در آنجا با تمرکز بر همدلی کردن از دل این الگوی به ظاهر تکراریِ «همدلی از همزبونی بهتره»، تلاش آدمها برای ارتباط با هم را به تصویر میکشد.
«گذر موقت» فیلم بعدی او در سال ۱۳۹۴ بود. فیلم اینبار قصه دو پیرمرد فراموششده را روایت میکند که سعی میکنند از دل ارتباط با آدمها، خود گمشدهی خود را پیدا کنند. حالا او کوشیده تا تقارب دنیاها را در دو انسانِ در انتهای زندگی روایت میکند.
خداحافظ دختر شیرازی![خداحافظ-دختر-شیرازی]()
«خداحافظ دختر شیرازی» را در سال ۱۳۹۸ میتوان نقطهعطف مسیر فیلمسازی افشین هاشمی در تبیین مولفههای ژانری او قلمداد کرد. اقتباس آزاد او از فیلمنامهی «دختر خداحافظی» اثر نیل سایمن، نمایشنامهنویس بزرگ آمریکایی در گونهی کمدی-رمانتیک است. این فیلم قصهب فردی به نام نسیم کارونی (افشین هاشمی) را روایت میکند که بازیگر تئاتر آبادان است و برای پیداکردن آیندهای بهتر در هنر به تهران مهاجرت میکند. او به همین دلیل خانهی کوچک دوستش، محمود را از او میخرد. غافل از اینکه همسر سابق محمود، شبنم (شبنم مقدمی) با دختر کوچکش در آن خانه زندگی میکند.
شبنم که متوجه میشود مورد ظلم همسرش قرار گرفته و حالا مجبور به بیخانمان شدن است، در ابتدا با نسیم از سر جنگ وارد میشود اما کمکم هر دو در صدد فهم بیشتری از هم بر میآیند؛ آنجا که هر دو متوجه میشوند که دردهای مشترکی در زندگی دارند و … . در جهان رنگی افشین هاشمی میشود ناگهان نیانبان (ساز مشهور جنوبیها) را نواخت و روی دیوارهای خانه نشست و به کوچه نگاه کرد. حالا با تماشای این فیلم، مخاطب زاویهی نگاه مناسب برای ورود به جهان آثار هاشمی را پیدا کرده بود.
پسران دریا![پسران-دریا]()
«پسران دریا» که حاصل کارگردانی مشترک او با حسین قاسمی جامی در سال ۱۴۰۰ است را میتوان ادامهی منطقی جهان سینمایی او دانست. هاشمی در آثار پیشین، تعلقات خاطر بهگونهی کمدی-رمانتیک را به شکل پررنگی نشان داده بود. حالا او در فیلم پسران دریا در روایتی که ردپای محسوس این ژانر را در لایههای زیرین خود پنهان کرده، بهسراغ ترسیم قصهی دو کودک در شمال و جنوب کشور رفته که هرکدام یک گمشده دارند؛ پسری شمالی که پدر خود را از دست داده و پسری جنوبی که از مادر محروم است.
او در اینجا با ادای دین به سینمای کودک دههی شصت و هفتاد شمسی و الگوهای موسوم به «سینمای کانونی» (آثاری که در کانون پرورش و فکری کودکان و نوجوانان تولید شد) درصدد احیای ژانر نیمهجان«سینمای کودک» (فیلمهایی برای کودک و نه دربارهی کودک) است. بهرغم اینکه مسائل پیرامونی مطرحشده در فیلم از دغدغههای افراد میانسال است ولی باز هم شیوهی نگاه او به دنیای «قصههای پریان» این اجازه را به مخاطب کودک و نوجوان هم میدهد که با جهان فیلم و سرگشتگیهایش همراه شود.
در سیطرهی سینمای اجتماعی بر سینمای ایران و با گسترش مرزهای آسیبهای فرهنگی و زیستی، پایبندی افشین هاشمی به مولفههایی از سینما که در عین پایبندی به واقعیت خیالپردازی را نیز تکریم میکند، بیشازپیش حائزتوجه است. او در جایی اتفاقا دور از مرزهای «روانشناسی زرد» و مثبتاندیشیهای جعلی که حامی نظم موجود هستند، در کنار احترام به تکثرگرایی به فصل مشترکهای انسانی این جامعه رجوع میکند. به باور آدمهای سینمای او انگار اگر ما نتوانیم رویاپردازی کنیم، قدمی هم نمیتوانیم در حل بحرانهای جانکاه و عریان این جامعه برداریم.