نویسنده: نعیم صدفی
احساس در ذرهذرهی وجودش جا خوش کرده و آرام است، حتی عصبانیتش به چشمان مخاطب نه دلخراش بلکه چشمنواز است چراکه از بطن یک بازی دوستداشتنی با محبتی پهنان بیرون میآید. محبتی که او همیشه به بهترین شکل ممکن تفسیرش کرده است؛ نامش پریناز ایزدیار و متولد هشتم شهریور سال ۱۳۶۴ در بابل است.
او در دههی هشتاد با بازی در تلهفیلم و سریالهای تلویزیونی خود را به مخاطبان شناساند و سپس در اوایل دههی نود با بازی در سریال «شهرزاد» و در پی آن فیلم سینمایی «ابدویکروز» به یکی از چهرههای مطرح بازیگری در سینما و شبکهی نمایشخانگی تبدیل شد.
حال نام او با مانند یک برند روی آثار سینمایی میدرخشد. بازیگر پر احساسی که با انتخاب نقشهایی دشوار در دل عاشقانههای پیچیده، جانبخشی به شخصیتها را به نحو احسن انجام میدهد. در ادامه به بهانهی اکران فیلم مغز استخوان به بررسی هفت هنرنمایی برجستهی او در مجله سینماتیکت میپردازیم.
سریال شهرزاد | اوج هنرنمایی
کارگردان: حسن فتحی
در سالهای اخیر فیلم و سریالهای ایرانی چهرهی منفی و در عینحال دوست داشتنی کم نداشتهاند. اما یک ضدقهرمان از خودراضی در ژانر عاشقانه که از تاریکترین نقطهسوی روشنی در حرکت باشد، آن هم به گونهای که در انتها نهتنها تنفری از او نداشته باشی بلکه به یکی از محبوبترینهایت بدل شود؛ با پریناز ایزدیار در سریال «شهرزاد» به بهترین شکل ممکن اتفاق افتاده است. پریناز ایزدیار در این سریال نقش شیرین دیوانسالار را ایفا کرده بود؛ یک دختر نازپرورده و بیاعصاب و البته از خود راضی که در مثلث عاشقانهی قصه در ضلع تاریک آن ایستاده است. اما با گذشت دو فصل از سریال آرامآرام سوی یک قربانی دوستداشتنی تغییر فاز میدهد؛ تغیر فازی باورپذیر و پر احساس که از پیشینهای دشوار میآید.
ابد و یک روز | همدم خانواده
کارگردان: سعید روستایی
سمیهی «ابدویکروز» دختری رنجبر و رنجکش از لایهی زیرین جامعه است. یک کوزت ایرانی که اینبار در خانوادهی خودش و در کنار نزدیکانش قربانی میشود. پریناز ایزدیار در این فیلم با اشکهای دم مشک و جیک در نیامدهاش زیر سنگینترین فشارها و در یک کلام، تحمل نگاههای سرزنشآمیز عزیزانش مخاطب را تا انتها همدل و همدم خویش نگاه میدارد. بازی او در مقابل نوید محمدزاده از یک سوی و پیمان معادی از سوی دیگر مثلث جذابی از رفتارهای یک خانوادهی رو به اضمحلال را به نمایش میکشد. مثلثی که علاوهبر جذابیتهای بصری، از آن فیلم به بعد، برای مرور چندین و چندباره به بایگانی ذهنها سپرده شده است. قابل ذکر است که پریناز ایزدیار با این فیلم برندهی سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از جشنوارهی سیوچهارم فیلم فجر شد.
متری شیش و نیم | سایه سنگین
کارگردان: سعید روستایی
دومین همکاری با سعید روستایی هرچند برای پریناز ایزدیار کوتاه بود اما در همان یک سکانسی که او پشت میز بازجویی و در مقابل خروش یک افسر آگاهی با بازی پیمان معادی قرار میگیرد؛ با بغض در گلو و ترس در چشمانش، بهسان آهویی در چنگ شکار چنان تاثیری از خویش برجا میگذارد که تا سکانس انتهایی دیگر نمیتوان بهراحتی آن را از یاد برد. از آن به بعد حضور سایهگونهی او در همه جای فیلم مشهود است؛ بهطوریکه در اواخر فیلم و با دیالوگهای نوید محمدزاده خطاب به وکیلش، دوباره آن اکت مظلوم و در معذوریت افتادهی او در مقابل ذهنها سنگینی میکند. او در این فیلم نقش الهام، نامزد سابق رضاخاکزاد را ایفا کرده است. در یک جمعبندی کلی میتوان اینگونه به نتیجه رسید که حضور پر احساس پریناز ایزدیار در یک قصهی جنایی-اجتماعی و در دل یک لوکیشن مردانه به هنرمندانهترین شکل ممکن به چشم میآید.
- بیشتر بخوانید
- نگاهی به فیلم «مغز استخوان» | برانگیزاننده اما ناقص
- همه چیز درباره فیلم «مغز استخوان» | معرفی بازیگران
- نقد و تحلیل شخصیت پریناز ایزدیار در فیلم «ملاقات خصوصی» | مثل پروانه ای در مشت
سرخپوست | مددکار مرموز
کارگردان: نیما جاویدی
«سرخپوست» در نگاه به نقش پریناز ایزدیار، قصهی یک مددکار در دوران پهلوی است که برای نجات یک اعدامی به یک زندان حاشیهای وارد میشود. او در این قصه قرار است از چنان جاذبهی عاشقانهای برخوردار باشد که بتواند دل رییس سختگیر و مبادی آداب زندان با بازی نوید محمدزاده را رام کند. البته این تجربهی بیشباهت به بخشهایی از تجربهی سریال «شهرزاد» نیست؛ او در این سریال در بخشهایی از قصه در برابر شوهرش قباد برای حفظ زندگیاش در چنین مسیری قرار داشت، هرچند آنجا قرار بود زندگی خویش را نجات بخشد. اما در «سرخپوست» ایثار برای دیگری که تنها سایهای در قصه دارد، کار سترگتری بود. ایزدیار در این فیلم با نوعی مراقبه توانسته پا به دل خطر بگذارد. حال اینکه مسیر قصه تا چهحد به او بستر داده، بحثی جداگانه است اما اکتهای حساب شده او لولی متفاوت از مقصد نهایی قصه دارد.
ویلاییها | فرمانده
کارگردان: منیر قیدی
«ویلاییها» ساختهی منیر قیدی بیشک متفاوتترین نقش پریناز ایزدیار در طول کارنامهی هنریاش است. او در فضای سالهای جنگ در اندیشمک نقش زنی را دارد که شوهرش در جبهه مشغول نبرد است. بازی او زیر چادر و گریم سادهی زنی دههشصتی، آن هم برآمده از دل یک خانوادهی مبارز و مذهبی، حضوری یکسره متفاوت از نام و نشانی که از وی سراغ داشتیم ایجاد کرده است. اما آنچه وجه بارز او در این اثر است؛ تناقض موجود در نقش اوست. لایهای که برخلاف دیگر نقشها به قدرتمندی او کمک نمیکند بلکه او را از درون تهی میکند.
او در این اثر در نقش خانم خیری بهنوعی فرماندهای گروهی از زنان را در پشت خطوط جبهه را ایفا میکند. زنانی که نه برای جنگیدن بلکه برای تابآوردن و روحیهبخشی درعین تحمل سختیها، به شوهران رزمندهشان آماده میشوند.
سریال جیران | زن شاه
کارگردان: حسن فتحی
پریناز ایزدیار با «جیران» آمده که تماما دوست داشته شود. او نقش دختر زیباروی و چالاکی از قشر متوسط جامعه در عهد قاجار است که به ناگاه به دنیای پر زرقوبرق حرمسرای ناصری داخل میشود. شخصیت «جیران» قرار است کارهای خویش را با دلبری از معشوق که دست بر قضا فرد اول ممالک ایران، یعنی ناصرالدینشاه قاجار است، به پیش ببرد. ایزدیار به ظاهر یک مثلث عاشقانهی ساده را پیشروی دارد اما همهچیز قرار نیست به همین سادگی باشد. او باید ضمن حفظ رازی در قلب خویش مخاطب و معشوقهایش را راضی نگهدارد؛ رضایتی که از دل یک موقعیت پیچیده میآید. «جیران» سومین همکاری ایزدیار با حسن فتحی پس از سریالهای زمانه و شهرزاد است که اینروزها از شبکهی نمایشخانگی در حال پخش است. شاید هنوز برای قضاوت کلی کمی زود باشد اما میتوان گفت تا این قسمت، حضور او یکی از مهمترین دلایل اقبال مخاطبین به سریال بوده است.
مغز استخوان | مادرانگی
کارگردان: حمیدرضا قربانی
«مغز استخوان» هر چند از جنس فیلمهای اصغرفرهادی یا بهتر است بگوییم ملودرامهای اجتماعی سالهای اخیر سینمای ایران است اما برخلاف قالب آثار مورد اشاره، فشار دراماتیک خویش را روی شخصیت زن قصهاش گذاشته است. ایزدیار در این فیلم در نقش مادر یک کودک سرطانی برای نجات جان فرزند معصومش باید زندگی مرفه و آبروی خویش را قربانی کند تا شاید معجزهای رخ دهد. او اینبار با این نقش باید بین مادرانگی و عشق یکی را انتخاب کند. ایزدیار از یک سو باید نشان بدهد تا چقدر جان فرزندش برایش مهم است و از سوی دیگر با فروپاشی درونی ناشی از تصمیات خلاف عرفش روبهرو شود. پریناز ایزدیار بیشک توانایی بیشتری دارد تا این نوسان عجیب و جانکاه را به تصویر بکشد اما در چارچوبی که فیلمنامه برایش تعریف کرده حضور قابل قبولی داشته است. بیشک اگر تمام مسیر قصه روی شخصیت او متمرکز میشد، مادرانگی او میتوانست ماندگاری بیشتری به خود بگیرد.