نگاهی به ده فیلم با محوریت دوران سربازی | دنیایی مردانه

نویسنده: مازیار وکیلی

سربازی دوران عجیبی در زندگی پسران ایرانی است. دورانی یکه و تکرارناپذیر که با خاطرات زیادی همراه است. سربازی به قدری اتفاق ویژه‌ای در زندگی پسران است که خاطرات آن بارها و بارها در جمع‌هایشان بازگو می‌شود. سربازی برای بسیاری از پسران آغاز فرآیند حقیقی بزرگ‌سالی و یاد گرفتن نظم و انضباط است. تنها دورانی که پسران با اتفاقات جالبی مواجه می‌شوند که بسیار بعید است این تجربیات را در ادامه زندگی خود هم تکرار کنند.

به واسطه‌ی همین بکر و متفاوت بودن هم است که دوران سربازی مایه‌های دراماتیک زیادی دارد که به وسیله‌ی همین مایه‌های دراماتیک می‌توان فیلم‌ها و سریال‌های فراوانی درباره‌ی این دوران ساخت. سینما و تلویزیون ایران هم در تمام سال‌های فعالیت خود بارها و بارها به سراغ دوران سربازی رفته‌ است و تلاش کرده‌ این دوران بکر و کاملا مردانه را از زوایای مختلف به تصویر بکشد.

برخی از کارگردانان با رویکردی مثبت به این دوران نگاه کرده و آن را بخش لازمی از فرآیند رشد شخصیت پسران ایرانی دانسته‌اند و برخی از کارگردانان هم به سختی‌ها و مصائب دوران سربازی نگاه کرده و تلاش کرده‌اند مشکلات این دوران را به تصویر بکشند. مجموع این تلاش‌ها باعث شد تا فیلم‌ها و سریال‌های جذابی با این مضمون خلق شود که ما را بر آن داشت نگاهی به ده فیلم و سریال مهم سینمای ایران درباره‌ی دوران مهم و پر رمز و راز سربازی داشته باشیم.

 

 کودک و سرباز (۱۳۷۸)کودک-و-سرباز

کارگردان: رضا میرکریمی

«کودک و سرباز» داستان سربازی به نام بهمن امین‌پور با بازی روح الله حسینی است که در پاسگاهی در یکی از روستاهای خراسان خدمت می‌کند. او در آستانه‌ی عید می‌خواهد به مرخصی برود اما فرمانده‌اش (مهران رجبی) به او مرخصی نمی‌دهد. در همین زمان کودکی (مهدی لطفی) را که یک گردنبند سرقت کرده را به پاسگاه می‌آورند. فرمانده سرباز امین‌پور را مامور می‌کند تا کودک را تحویل دهد…

«کودک و سرباز» اولین فیلم رضا میرکریمی به‌عنوان کارگردان است؛ فیلمی کوچک که حال‌و‌هوای آثار کیارستمی را دارد. میرکریمی در این فیلم از موضوع سربازی برای روایت یک داستان ساده مبتنی بر روابط انسانی استفاده می‌کند که تعلیق‌های کوچک در آن نقش تعیین کننده‌ای دارند. نگاه میرکریمی به سربازی در «کودک و سرباز» همان نگاه انسانی و دینی است که در تمام فیلم‌های او وجود دارد.

او در کنار نشان دادن سختی‌های سربازی نکات مثبت این دوران خاص را هم به نمایش می‌گذارد. حضور خوب و موثر نابازیگران که همگی عالی بازی می‌کنند باعث شده فیلم فضایی واقع‌گرایانه و باورپذیر پیدا کند. فیلم با جوایزی که از جشنواره‌های خارجی کسب کرد راه را برای میرکریمی هموار کرد تا تبدیل به یکی از مهم‌ترین کارگردانان سینمای ایران شود.

 

  نامه‌های باد (۱۳۸۰)نامه-های-باد

کارگردان: علیرضا امینی

«نامه‌های باد» داستان عده‌ای سرباز است که از مناطق دوراُفتاده برای انجام خدمت وظیفه عمومی به تهران می‌آیند. همه‌ی‌ آنها رویای دیدن تهران را در سر دارند. در میان آ‌نها سربازی (محمد تقی هاشمی) حضور دارد که تنهایی خود را با گوش دادن به صدای مردمی که ضبط کرده است، پُر می‌کند. او بیست‌و‌چهار ساعت مرخصی می‌گیرد و به تهران می‌آید. این سرباز ضمن رساندن پیام‌های دیگر سربازان به خانواده‌هایشان، صدای مردم خصوصاً دختران را ضبط می‌کند تا در پادگان گوش کند…

علیرضا امینی در اولین فیلم خود بیش از هرچیز روی سختی‌ها و مصائب دوران خدمت تاکید می‌کند. از همان ابتدای فیلم ما با محیطی خشک و متفاوت مواجه می‌شویم که به سربازان یادآوری می‌کند این‌جا با مدرسه فرق می‌کند و از مرخصی هم خبری نیست. بعد داستان دو سرباز که تنبیه می‌شوند و سینه‌خیز کل پادگان را می‌روند را نشان می‌دهد و بعد از آن مدام بر روی سختی‌های سربازی تاکید می‌کند؛ سختی‌ای که همراه با محرومیت است.

نگاه امینی به سربازی در این فیلم نگاهی انتقادی است. مشخص است که کارگردان نگاهی نقادانه به این دوران دارد و آن را دورانی سرشار از خشونت می‌داند که همراه با محرومیت است. نمای پایانی فیلم که خبر بدی به یکی از سربازها می‌رسد گویای همه چیز است و داستان تلخ امینی که سربازی را دورانی پُر از سختی می‌داند را تکمیل می‌کند.

 

 سربازهای جمعه (۱۳۸۲)سربازهای-جمعه

کارگردان: مسعود کیمیایی

«سربازهای جمعه» داستان چند سرباز به نام‌های رضا (محمدرضا فروتن)، آصف (بهرام رادان)، فرامرز (پژمان بازغی) و سعید با بازی پولاد کیمیایی است که یک روز جمعه همراه گروهبان پادگان خود (بهزاد جوانبخش) به مرخصی می‌آیند. در این مرخصی حوادث زیادی برای آنها به وجود می‌آید. حوادثی که فرجام خونینی دارد و نگاه آ‌نها را به زندگی عوض می‌کند…

دوران سربازی با محیط مردانه و نسبتاً خشنی که دارد جان می‌دهد برای ساختن فیلم توسط کارگردانی که شیفته‌ی ساختن فیلم در چنین فضا و اتمسفری است. کیمیایی در «سربازهای جمعه» بیش از هرچیز روی عنصر رفاقت تاکید می‌کند و مانند تمام فیلم‌هایش از سربازانش چهار رفیق همراه می‌سازد که از فرصت مرخصی خود استفاده می‌کنند تا به مشکلات یک‌دیگر رسیدگی کنند.

فیلم کیمیایی پُر از مضامین سیاسی و اجتماعی است که به حوادث روز آن دوران اشاره دارد. سربازهای جمعه مانند تمام آثار کیمیایی، فیلمی تلخ است که لحظات تکان‌دهنده‌ی فراوانی (مانند مونولوگ مریلا زارعی) دارد. دوران سربازی در این فیلم برای کیمیایی محمل مناسبی است تا یک‌بار دیگر دنیای خاص و ویژه‌ی خود را بنا کند و از مضامین مورد علاقه‌اش حرف بزند.

 

 یک تکه نان (۱۳۸۳)یک-تکه-نان

کارگردان: کمال تبریزی

«یک تکه نان» داستان سربازی ساده‌دل با بازی هومن سیدی است که در راه با فرمانده‌ی پادگان خود (احمد آقالو) و پیرمردی که دارای کبر و غرور (اسماعیل خلج) است، همراه می‌شود. او به همراه آنها به ملاقات زنی که به صورت معجزه‌آسایی یک شبه قرآن را حفظ کرده است، می‌رود اما در مسیر برایشان اتفاقاتی می‌اُفتد…

سرباز فیلمِ «یک تکه نان» عارف است. پسر ساده‌دل جوان ومهربانی که در طول یک سفر اُدیسه‌وار دست به مکاشفه می‌زند و تبدیل به چهره‌ی برگزیده‌ای می‌شود که پیرمرد سراسر کبر و غرور فیلم را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. سربازی در فیلم «یک تکه نان» برای تبریزی یک بهانه است تا داستان عرفانی‌اش را تعریف کند و از سلوک و پاکی نفس و راه‌های رسیدن به خدا حرف بزند. نکته‌ی جالب توجه در این فیلم این است که در آن ما هیچ‌چیز از مناسبات دوران سربازی نمی‌بینیم و همه‌چیز در خدمت داستان عرفانی است که کارگردان قصد روایت آن را دارد. «یک تکه نان» متفاوت‌ترین شخصیت سرباز (فارغ از خوب یا بد بودن این جنس شخصیت‌پردازی) سینمای ایران را دارد؛ سربازی عارف‌مسلک که نگاهش به آسمان‌ها و عرش خداوندی است.

 

 طبل بزرگ زیر پای چپ (۱۳۸۳)طبل-بزرگ-زیر-پای--چپ

کارگردان: کاظم معصومی

پس از یک عملیات ایزایی، نیروهای خسته دو جبهه نبرد از فرط تشنگی در هوای گرم و آفتاب سوزان با مرگ دست به گریبانند. این در حالی است که حوضچه‌ی آبی در بین آنها قرار گرفته است…

«طبل بزرگ زیر پای چپ» یکی از عجیب‌ترین فیلم‌های سینمای ایران است؛ فیلمی ضدجنگ که با تاکید بر مشکلاتی که جنگ می‌تواند به وجود بیاورد تلاش می‌کند تا از صلح حرف بزند. سربازی در فیلمِ کاظم معصومی مفهومی متفاوت از تمام فیلم‌های سینمای ایران دارد. سرباز این فیلم مجروح است و در طول فیلم عذاب زیادی می‌کشد. در نهایت هم دو شخصیت دیگر داستان مجبور می‌شوند تا پای او را قطع کنند. رنجی که سرباز فیلم معصومی می‌کشد، رنجی نمادین است و نشانگر رنجی که تمام مردم یک سرزمین به هنگام وقوع جنگ متحمل می‌شوند.

 

 قرارگاه مسکونی (۱۳۸۵)قرارگاه-مسکونی

کارگردان: جواد رضویان

داستان سریال «قرارگاه مسکونی» در یکی از پادگان‌های مرزی ایران اتفاق می‌اُفتد. فیلم درباره‌ی گروهی سرباز است که در آستانه‌ی عید نوروز با مرخصی آنها موافقت نمی‌شود. بعد از این‌که با مرخصی این سربازها موافقت نمی‌شود خانواده‌ی برخی از آنها برای تعطیلات نزدیک پادگان چادر می‌زنند. حضور خانواده‌ی سربازان نزدیک پادگان باعث بروز اتفاقاتی می‌شود که داستان سریال را رقم می‌زند…

جواد رضویان یکی از بازیگران کمدی باسابقه‌ی سینما و تلویزیون ایران است. او که تعدادی سریال و یک فیلم سینمایی هم در کارنامه‌ی کاری خود به‌عنوان کارگردان دارد. در «قرارگاه مسکونی» موفق شده با جمع کردن تعداد زیادی از بازیگران طنز سینما و تلویزیون ایران سریالی مفرح و سرگرم‌کننده بسازد. سربازی در سریال جواد رضویان دست‌مایه‌ی خلق یک سریال کمدی قرار گرفته است.

پادگانی که رضویان در سریال خود به تصویر کشیده محیطی امن و آزاد است که در آن اتفاقات شاد و جالبی رخ می‌دهد. بنابراین سریال رضویان شباهت چندانی به سایر فیلم‌ها و سریال‌هایی که در سینما و تلویزیون ایران درباره‌ی دوران خدمت سربازی ساخته شده است، ندارد. «قرارگاه مسکونی» در نهایت سریالی است که می‌توان آن را برای یک‌بار تماشا کرد و از تماشای آن لذت برد.

 

 مرگ کسب و کار من است (۱۳۸۹)مرگ-کسب-و-کار-من-است

کارگردان: امیرحسین ثقفی

«مرگ کسب و کار من است» داستان سه سارق را روایت می‌کند که برای سرقت با هم همراه می‌شوند، سرقتی که در نهایت عواقب تراژیکی دارد… «مرگ کسب و کار من است» فیلم به شدت تلخ و سیاهی است که که تماشاگر را به شکل شگفت‌انگیزی در مصائب و مشکلات شخصیت‌های خود همراه می‌کند.

فیلم با آن تصاویر پوشیده در برف و انسان‌هایی که برای بقا در چنین محیطی تلاش می‌کنند و جان می‌کنند، ابعادی فلسفی پیدا می‌کند و در ذهن تماشاگر پرسش‌های زیادی را مطرح می‌کند. پرسش‌هایی که تا پیش از این فیلم برای او پیش نیامده است. سربازِ فیلم ثقفی یک قربانی تمام‌عیار است. پسر جوان و معصومی که در نهایت قربانی شرایطی که در آن اسیر شده است، می‌شود. بازی درخشان بازیگران در کنار فضاسازی بسیار خوب ثقفی باعث شده که «مرگ کسب و کار من است» را تبدیل به یکی از بهترین فیلم‌های دهه‌ی هشتاد سینمای ایران شود.

 

 کلاشینکف (۱۳۹۲)کلاشینکف

کارگردان: سعید سهیلی

«کلاشینکف» درباره‌ی سربازی به نام عادل (ساعد سهیلی) است که خواهرش مورد آزار و اذیت افراد ناشناسی قرار می‌گیرد. او هم بعد از نگرانی که به خاطر این موضوع پیدا می‌کند با اسلحه‌ی کلاشینکفی که برای محافظت از بانک در اختیار او قرار گرفته فرار می‌کند و در یک درگیری شوهرخواهر خود زینال (جمشید هاشم‌پور) را می‌کشد.

سعید سهیلی از آن دسته کارگردانان سینمای ایران است که علاقه‌ی زیادی به مطرح کردن موضوعات اجتماعی در فیلم‌هایش دارد. او که شیفته‌ی خلق قهرمانانی است که علیه وضع موجود عصیان می‌کنند در «کلاشینکف» هم یک سرباز را در مرکز داستان خود قرار می‌دهد که علیه وضع موجود عصیان می‌کند و همین عصیان او باعث می‌شود مسیری را طی کند که پایان متفاوتی را رقم می‌زند. سرباز و سربازی در «کلاشینکف» برای سهیلی بیشتر یک ابزار است تا او با سبک و سیاق ویژه‌ی خودش به وضعیت اجتماعی اعتراض کند و فیلمی بسازد که تماشاگر بیشتر درگیر داستان اعتراضی آن می‌شود تا مشکلات و مصائب سربازی که تراژدی اصلی را رقم می‌زند.

 

 پایان خدمت (۱۳۹۲)پایان-خدمت

کارگردان: حمید زرگرنژاد

«پایان خدمت» داستان سربازی به نام پوریا قزلباش (امیر جدیدی) است که ماه‌های پایانی خدمت خود را سپری می‌کند. او با دیدن دختری به نام مینا با بازی هدی زین‌العابدین در پاسگاه عاشق می‌شود و تصمیم می‌گیرد با او فرار کند…

«پایان خدمت» برخلاف بسیاری از فیلم‌های سینمای ایران که موضوع سربازی برایشان فقط یک دست‌مایه‌ی اولیه برای روایت داستان است؛ یک فیلم سربازی کامل است. «پایان خدمت» از آن فیلم‌هایی است که مناسبات سربازی در آن جاری و قهرمان اصلی فیلم یک سربازی واقعی است. سربازی که تصمیم عجیبش داستان را پیش می‌برد و باعث می‌شود اتفاقات عجیبی رقم بخورد و تماشاگر شگفت‌زده شود.

نویسنده و کارگردان به شکل آشکاری طرف قهرمان اصلی فیلم یعنی سرباز می‌ایستند و او را جوان ساده و پاک‌باخته‌ای نشان می‌دهند که حاضر است برای رسیدن به دختر موردعلاقه‌اش هر کاری انجام دهد. بازی متفاوت امیر جدیدی باعث شده قهرمان فیلم بسیار هم‌دلی‌برانگیز از کار در بیاید و تماشاگر او را دوست داشته باشد. همین موضوع به کارگردان کمک کرده تا داستانش را به خوبی روایت کند و بتواند با تکیه بر قهرمانش  فیلم متفاوتی بسازد.

 

  سرباز (۱۳۹۶)سرباز

کارگردان: هادی مقدم‌دوست

«سرباز» داستان دکتری به نام یحیی با بازی آرش مجیدی است که تصمیم می‌گیرد به خدمت سربازی برود. این اقدام او با مخالفت نامزدش یلدا با بازی الیکا عبدالرزاقی مواجه می‌شود. اما علی‌رغم مخالفت‌های یلدا، یحیی تصمیم می‌گیرد به سربازی برود…

نگاه هادی مقدم‌دوست به دوران سربازی در سریال «سرباز» بسیار مثبت است. او بر روی وجوه بسیار مثبت دوران سربازی تاکید می‌کند و نشان می‌دهد دوران خدمت وظیفه‌ی عمومی چگونه می‌تواند به توانمند سازی مردان ایرانی کمک کند. مقدم‌دوست برای ارائه این مضمون از داستانی عاشقانه و روایتی متفاوت استفاده می‌کند؛ روایتی که راوی بخش عمده‌ای از داستان را نقل می‌کند. مقدم‌دوست در نهایت نشان می‌دهد که چگونه دوران سربازی باعث ارتقا روحیه‌ی سلحشوری قهرمان داستانش می‌شود و به او کمک می‌کند تا در پایان سریال به اقدامی قهرمانانه دست بزند.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.