نویسنده: نعیم صدفی
تعقیب و گریز، معما، هیجان و البته سردرآوردن از هزارتوی زندگی جنایتکاران برای مخاطب همیشه جذاب بوده است. سینما و تلویزیون همهی اینها را در ژانر جنایی با زیرژانرهای مخصوص گرد هم آورده که کلاسیکترین نمونهی آن، ژانری است که اصطلاحا آن را بهنام ژانر کارآگاهی یا پلیسی میشناسیم. در این نوع قصهها همیشه یک افسر پلیس در جستجوی یک دزد، جاسوس یا جنایتکار دل به خطر میزند. تلاش برای پاسخ گفتن به معما و یا کشف علل شکلگیری آن در ژانر کارآگاهی میتواند، ژانر قصه را به زیرژانری تازه پیوند دهد، مثلا روبهرویی پلیس با خطر میتواند ژانر جنایی را به زیرژانر تریلر ربط دهد و از آن قصههای پر تعلیق و هیجان برای بیننده به ارمغان بیاورد.
البته در ژانر جنایی از نوع پلیسیاش، حضور یک کاراگاه در متن قصه همیشه با تمرکز بر جرم و جنایتهای اجتماعی همراه نیست و گاه انگیزههای سیاسی یا شخصی نیز میتواند علاوهبر زیرژانرهای یاد شده، ژانر یا زیرژانری تازه به قصه اضافه کند. بهطور پرداختن به علل وقوع جنایت میتواند فیلم را به فیلمی پلیسی اجتماعی و یا حضور یک پلیس امنیتی، آن را به فیلمی پلیسی سیاسی تبدیل کند.
در ادامه به بررسی هفت فیلم و سریال ایرانیِ متفاوت در این زمینه میپردازیم:
- بیشتر بخوانید
- نقد و تحلیل شخصیت و بازی جواد عزتی در فیلم «مرد بازنده» | خشن اما مهربان
- یادداشتهای کوتاه منتقدان بر فیلم «مرد بازنده» محمد حسین مهدویان
- نقد و بررسی فیلم سینمایی «مرد بازنده» | جایی در میانهها
یک) کاراگاه علوی | جنایت در کوچههای طهران
چاشنی تاریخ با جنایت همیشه در لنز دوربین کارگردانان خوش نشسته است. مجموعهی تلویزیونی «کارآگاه علوی» نمونهای موفق در این ژانر است. این سریال در دو سری ساخته شد، مجموعهی «کارآگاه» تولید سال ۱۳۷۵ و «کارآگاه علوی» که در سال ۱۳۸۷ تولید شد. حسن هدایت در این سریال با نیمنگاهی به کاراگاهان معروف جهان سعی در ساخت یک افسر ایرانیزه شده رای مخاطب ایرانی داشت. هر چند سری اول آن عموما به مسئلهی جرم و جنایت در دورهی پهلوی اول و ادارهی تامینات میپرداخت، اما سری دوم آن شامل پروندههایی سیاسی و تاریخی میشود که در دورهی پهلوی دوم و سالهای پر آشوب اواخر دههی بیست اتفاق افتاده بود.
احمد نجفی در نقش کاراگاه علوی در جانبخشی به کاراکتر تکلایه و وظیفهشناس افسر شهربانی در هر دو سری بازی ماندگاری از خود به نمایش گذاشته است. این سریال علاوهبر بازآفرینی پروندههای سیاسی مهمی چون قتل محمد مسعود، ترور شاه در دانشگاه تهران، قتل فرخشاد لیستر و … در یک ژانر پلیسی، نگاهی ویژه نیز به تاریخ معاصر دارد.
دو) به رنگ ارغوان | مامورِ عاشق
«به رنگ ارغوان» یک تریلر سیاسی ساختهی ابراهیم حاتمیکیا است که در آن یک مامور اطلاعاتی برای سر درآوردن از کار یک دانشجوی معترض، پس از سفر به روستایی در شمال کشور، خیلی زود با یک ماجرای عشقی درگیر میشود. دو راهی عشق و انجام وظیفه با قراردادهای ژانر پلیسی-جاسوسی در هم میآمیزد و سیر تلخ اتفاقات با پیچیدن بر پروپای قصه آرامآرام پرده از شخصیتهای رازآلود آن بر میدارد.
هرچند مامور اطلاعاتی با بازی تحسین برانگیز حمید فرخنژاد، برای انجام وظیفهی مهمی به شمال کشور آمده است اما حادثهای پیشبینی نشده همهی محاسبات او را بهم میریزد. این امر سبب میشود، نیمی از قصه با تمرکز بر کنشهای عاشقانهی ماموریت امنیتی پیش برود. با اینحال این فیلم همچنان به قراردادهای ژانر جاسوسی پایبند است و بیآنکه در دام تکرار بیافتد، مخاطب را برای تقابل نهایی مشتاق نگه میدارد. «به رنگ ارغوان» فیلم پر حاشیهای بود که پس از پنج سال توقیف سرانجام در سال ۱۳۸۸ در سینماهای کشور به نمایش در آمد.
سه) کلانتر | پلیسِی مهربان
مجموعهی «کلانتر» ساختهی محسن شاهمحمدی، یکی دیگر از ژانرهای پلیسی محبوب تلویزیون است که طی سالهای ۱۳۸۲،۱۳۸۴ و ۱۳۸۸ در سه سری ساخته و پخش شد. در این مجموعه رویکرد صداوسیما عمدتا متمرکز به آسیبهای اجتماعی نهفته در لایههای زیرین جامعه است. هر چند شاید نقش کاراگاه پلیس در گرهگشایی معماها و درگیری چندان پر رنگ نباشد، اما بههرحال مراجعات شاکیان به این کاراگاه عاملی است تا بیننده به دل زندگی مجرمان و قربانیان برود.
اعتیاد، دختران فراری، کلاهبرداری، قاچاق انسان و … از مضامینی است که در این سریال بدان پرداخته شده است. ایرج نوذری در نقش سرگرد علی امیری در این سریال به خوبی از عهدهی کهنالگوی یک پلیس مهربان اما قاطع در دستگیری مجرمان بر آمده و خود را به یکی از افسران ماندگارِ این ژانر در تلویزیون تبدیل کرده است.
چهار) نیش | رفاقت زیر خط خطر
سینمای اوایل دههی هفتاد با تمام محدودیتهایش از یک عنصر اساسی در خارج از پرده برخوردار بود؛ شور.
شوری که مولفان و کارگردانان را برای خلق آثاری متفاوت ترغیب میکرد. «نیش» یکی از آن دست فیلمهای جنایی- کاراگاهی در سینمای ایران است که ضمن برخورداری از زیرژانر اکشن، از نعمت حضور ستارگانی چون ابوالفصل پورعرب و جمشید هاشم پور نیز بهرهمند است.
ماجرا با یک حادثهی تلخ انتقامگیری از سروان مبارزه با مواد مخدر با بازی ابوالفصل پورعرب آغاز میشود. حادثهی محرک با انگیزههای شخصی این سروان در هم میآمیزد و خیلی زود این سروان برای پیدا کردن جنایتکاران تن به یک همکاری با یک قاچاقچی سابق سیگار با بازی جمشید هاشمپور میدهد.
معما و حادثه در هم میآمیزد و این ترکیب ناب، یعنی پلیس و قاچاقچی، برای رسیدن به سر منزل مقصود وارد زندگی مخفی و باندهای قاچاق میشوند. «نیش» هنوز هم میتواند برای مخاطب ایرانی فیلمی قابل قبول باشد چرا که سوژهی باندهای قاچاق مواد مخدر از یک سو و طعم نوستالژیک تماشای بازی جمشید هاشمپور و ابوالفضل پورعرب از سوی دیگر از جذابیتهای خاص خود برخوردار است.
پنج) عقرب | خونخواهی یک پلیس
اگر سینمای قبل از انقلاب ضد قهرمانهایش را در میان دزدان ناموس و مردان هوسباز میجست، به نظر میرسید سینمای ایران در دههی شصت و هفتاد برای فیلمهای عامهپسندش، ضدقهرمانی درخور پیدا کرده بود. قاچاقچیان مواد مخدر در سیستان، اما هر ضد قهرمانی به یک قهرمان نیز نیاز دارد. جمشید هاشمپور که در آن سالها چندین فیلم مشابه در این ژانر بازی کرده بود در عقرب نیز در نقش یک پلیس متبحر که قرار بود در میان باند خطرناکی از قاچاقیان مواد مخدر نفوذ کند، بازی ماندگاری را به نمایش گذاشت.
این فیلم در سال ۱۳۷۵ در یک کار گروهی روی فیلمنامهی ناصر شاملو با مشاورهی بهروز افخمی ساخته شد. داستان با تلاش ناموفق قاچاقچیان مواد مخدر برای خریدن یک افسر پلیس اغاز میشود و بعد از حادثهی جنایی، وارد فاز تریلر-معمایی میشود.
«عقرب» یکی از پختهترین فیلمنامهها و البته کارگردانیها را در میان آثار همردهی خود دارد.
شش) آخرین بار کی سحر را دیدی | کالبدشکافی یک جنایت
از میان تمام آثار نامبرده شده، فیلم سینمایی «آخرین بار کی سحر را دیدی» ساختهی فرزاد موتمن، پلیسیترین فیلم در این ژانر است که به قوانین ژانر پلیسی به معنای مرسوم آن نزدیک است. البته نه تماما چرا که هدف اصلی فیلم بیشتر آسیبشناسی یک جنایت است.
ماجرا با حضور سر زدهی یک زن با بازی ژاله صامتی به ادارهی اگاهی تهران آغاز میشود. دختر او سحر از شب گذشته به خانه برنگشته است. فیلم خیلی زود در دالانهای سردخانه و اتاقهای بازجویی پی گرفته می شود تا سرانجام سروکلهی افسر پلیس، سرگرد سعید مروی، با بازی فریبرز عربنیا در قصه پیدا میشود.
بازجویی، سرنخ، معما و پیچیدگی را در هم میآمیزد تا تلاشهای ماموران آگاهی از یک سو و جستجوهای خانوادهی سحر از سوی دیگر هر دم مخاطب را وارد هزارتوی معمای گمشدن سحر کنند؛ دختر مرموزی که با هر گام معلوم میشود رازی را از دیگران پنهان کرده بوده است.
بیننده در این فیلم گاه یک قدم از افسر آگاهی جلوتر است و سازندگان سعی کردهاند آسیبشناسی جنایت را در جستجوهای خانوادهی سحر پیش ببرند، با اینحال معمای فیلم همچنان در گرو تلاش های افسران اگاهی باقی مانده است. فریبر عربنیا در نقش یک مامور آگاهی در یک طرف و ژاله صامتی با اشکها و نگرانیهایش در سوی دیگر ترکیبی دور اما تماشایی برای این فیلم ساختهاند.
هفت) مرد بازنده | تقابل شرافت و شر
آخرین ساختهی محمدحسین مهدویان یک درام پلیسیِ دقیق و متفاوت چه در کارنامهی او و چه در بین تمام فیلمهای ساخته شده در این ژانر است؛ ماجرای جنگ شرافت و شر. قصهی فیلم با کشف یک جنازه در جادهی محمودآباد آغاز میشود، سرهنگ خسروی با بازی جواد عزتی برای بررسی پرونده فراخوانده شده است. او در این راه خیلی زود متوجه میشود که تنها یک با یک قتل معمولی روبهرو نیست بلکه باید برای سردرآوردن از راز این قتل با سایههای خطرناکی از اتفاقات و آدمها دست به گریبان شود.
هرچند هرآنچه لازمهی یک فیلم در ژانر کاراگاهی است در نماهای خاص دوربین مهدویان نمود دارد اما آنچه وجه بارز این فیلم در بین تمامی آثار نامبرده است، عنصر شخصیتپردازی آن است. سرهنگ خسروی در درجهی نخست، شخصیتی نزدیک به افسران ادارهی آگاهی را دارد، او افسری دست به گریبان با تمام مشکلات جامعه است. مردی که با بازی بینقص جواد عزتی جانی دوچندان بدان بخشیده شده است، بهطوریکه پس از پایان فیلم نیز نمیتوان بهراحتی آن را فراموش کرد. فیلم مرد بازنده هماکنون در اکران نوروزی در سینماهای سراسر کشور در حال پخش است.