نقد و بررسی فیلم CODA | آوای سکوت

نویسنده: حسنا پرویزی

CODA  جدیدترین اثر  کارگردان جوان آمریکایی، سیان هدر است. این فیلم که یک درام خانوادگی است؛ توانسته است تا کنون نظرهای بسیاری را به خود جلب کند. Coda پیش از این در جشنواره ساندنس نیز چند جایزه پر اهمیت از جمله جایزه بزرگ هیات داوران، جایزه کارگردانی، جایزه ویژه هیات داوران برای گروه بازیگری را برد و فیلم منتخب تماشاگران نیز  شد. سیان هدر CODA را که بازسازی فیلم فرانسوی‌  La Famille Bélier است که در سال ۲۰۲۱ متشر کرد.

 

داستان فیلم کودا 

روبی راسی یک دانش‌آموز  ۱۷ ساله دبیرستانی است که بسیار سختکوش بوده و هر روز پیش از طلوع آفتاب با پدر (تیلور کوتسور) و برادرش (دنیل دورانت ) به صید ماهی می‌رود. روبی در مدرسه شاگرد درس خوانی نیست؛ اما هدف و علاقه شخصی خودش را دارد و همین مساله توانسته است از او یک نوجوان پر تلاش بسازد. مساله منحصربه‌فردی که زندگی او را از دیگر نوجوانان متمایز می‌کند مربوط به خانواده‌ای ناشنوا اوست. به جز او که سالم است؛ پدر، مادر و برادرش دچار ناشنوایی هستند.به همین دلیل روبی به عنوان تنها عضو شنوای خانواده مسئول برقراری ارتباط میان خانواده و اطرافیان است. درواقع می‌توان گفت روبی مترجم بین خانواده و اطرافیان شده است و از حقوق خانواده‌اش دفاع می‌کند. او اغلب ساعات روز را صرف این کار می‌کند و اغلب از جمع همسالان خودش به دور است. حضور او در قایق ماهیگیری به دلیل قوانینی که وجود دارد الزامی است. علاوه بر آن برای حساب و کتاب فروش ماهی‌های صیدشده هم حضور او پر اهمیت است. حتی برای برقراری ارتباط بین خانواده‌اش با یک دکتر هم باید در کنار آن‌ها حضور داشته باشد.

 

coda

آرزوهای دست نیافتنی

روبی مانند هر نوجوان دیگری آرزوهای بزرگی در سر دارد و برای رسیدن به آن‌ها از هیچ تلاش ی فروگذار نیست. وابستگی شدیدی که خانواده به دخترشان دارند دخترک را روز به روز از آرزوی بزرگش که خواندن است؛ دور می‌کند. او آینده‌ای مستقل از خانواده برای خودش نمی‌بیند. چرا که حضور اوست که سبب برقراری ارتباط خانواده‌اش با دنیای بیرون از خانه می‌شود و خیال می‌کند بدون حضور او اقتصاد خانواده‌اش به خطر خواهد افتاد. برآمدن از پس همه این مسائل و هضم آن‌ها برای روبی سخت و پیچیده است. درک نشدن از طرف خانواده و رویاهایی که در سر می‌پروراند؛ روح دخترک را دوپاره کرده است.

تکراری و دوست داشتنی

با شروع فیلم بعد از کنار هم هم قرار دادن چند مساله کوچک و بزرگ  ممکن است فکر کنید که با ایده‌ای تکراری روبرو هستید. دختر نوجوانی که آرزوی بزرگی در سر می‌پروراند. دوست نزدیکی که هوای او را دارد؛ خانواده‌ای که از بلندپروازی فرزندشان می‌ترسند و  پیدا شدن سر و کله یک معلم عجیب و غریب و خاص که احتمالا می‌تواند دستگیر او باشد و دختر را به آرزوی دور و دراز خود برساند. اما با پیش رفتن داستان متوجه خواهید شد که جزییات جذابی در فیلم وجود دارد که می‌تواند این داستان را از باقی هم داستان‌های خودش به کل جدا کند.

کارگردان با هوشمندی، ایده نه چندان جدید اما شیرینش را با فرمولی جدید به مخاطب عرضه می‌کند. نکته‌ای که این فیلم را جذاب می‌کند دانستن این مساله است که بازیگران فیلم به استثنای لئو همگی ناشنوا هستند. مهم‌ترین تفاوتی که هدر موفق شده است به نمایش بگذارد؛ در این است که شخصیت‌های CODA علی‌رغم تمام مشکلات و نقص‌هایی که دارند، اجازه دلسوزی به مخاطب  را نمی‌دهند و سعی در درآوردن اشک بیننده ندارند. بلکه با روحیه بسیار شگفت‌انگیزی روزگار سخت خود را طی می‌کنند و خوشبخت به نظر می‌رسند.

 

coda

گذشتن از تنهایی

روبی استعدادی دارد که توسط خانواده‌اش به واسطه نقصی که دارند درک نمی‌شود. بنابراین نه تنها کسی او را برای رسیدن به آرزوی خواندن تشویق نمی‌کند؛ بلکه حتی فهمیده هم نمی‌شود. این مساله می‌تواند رنج و عصبانیت زیادی برای یک نوجوان به دنبال داشته باشد. اما این مساله نمی‌تواند آرزوها را در روبی بکشد. حضور معلم موسیقی که ناگهان، سرنوشت سر راه دخترک قرار می‌دهد پلی است که می‌تواند روبی را به سوی موفقیت ببرد. در واقع این معلم عجیب و غریب مانند یک کاتالیزور عمل کرده و روبی را برای رسیدن به آن چیزی که تنها رویایش را در سر می‌پروراند رو به جلو حرکت می‌دهد. در میانه این راه داستان عاشقانه‌ای نیز برای روبی شکل می‌گیرد که می‌تواند رابطه روبی با خانواده‌اش را دچار تزلزل کند و در ادامه به برقراری پیوندهای ناگسستنی جدیدی منجر شود.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.