نویسنده: احسان رویامنش
سنت کمدی در سینمای عموما اجتماعی ایران تا اواسط دههی شصت شمسی نامی خوش را با خود به یدک نمیکشید. فیلمسازان جدی(موج نوییها و..)، عموما مسیر خود را در روایتهایی عریان، صریح و تلخ از جامعه جستجو میکردند؛ داریوش مهرجویی یکی از همین گروه بود که برای اولینبار با «اجارهنشینها» در سال ۱۳۶۵، مسیر لحنهای غیرجدی را نیز به طرح مسائل اجتماعی باز کرد. مهرجویی سالها بعد در «مهمان مامان» در سال ۱۳۸۲ نیز این مسیر را ادامه داد. دریافت سیمرغ بلورین بهترین فیلم جشنواره، مهر تاییدی بود بر مسیری که حالا میشد در ابعاد بزرگتری آن را دنبال کرد، شوربختانه این حرکت توسط فیلمسازان کمتری دنبال شد و در مقیاس همین آثار محدود باقی ماند.
- بیشتر بدانید
- یادداشت انتقادی کارگردان «شادروان» همزمان با اتمام مراحل فنی
- به آهستگی | نگاهی به کارنامه بازیگری گلاره عباسی
- شلوغ کاران بامزه؛ یادداشتی درباره هفت فیلم سینمایی کمدی و پرجمعیت سینمای ایران
جولان کمدیهای پرفروش دههی نود با الگوهایی تکراری و آشنا نظیر شوخی با تندرویهای مذهبی، تمسخر تغییر جنسیت، سفر به خارج کشور، تجربهی تفاوتهای فرهنگی و… نفس سینمای کمدی دگراندیش را گرفته بود. تجربههای متفاوتی همانند «من دیگو مارادونا هستم» (بهرام توکلی، ۱۳۹۳) و «خداحافظ دختر شیرازی» (افشین هاشمی، ۱۳۹۷) هم بهشکل قابلتوجهی توسط مخاطبان (هر دو گروه منتقدان و تماشاگران) مورد حمایت جدی قرار نگرفت تا امکان ایجاد این مسیر تازه باز هم به تعویق بیافتد. «شادروان» ساختهی عباس نمازی را میتوان تلاشی قابلاحترام در راستای احیای سنت کمدی-اجتماعی ارزیابی کرد.
«شادروان» با الگوی متاثر از تجربیات سرخوشانهی مهرجویی و در خط داستانی تراژیکی نظیر «یه حبه قند» ساختهی رضا میرکریمی در سال ۱۳۸۹، با مرگ پدر خانوادهای پرجمعیت از طبقهی فرودست روایت خود را شروع میکند. پدری که بهخاطر خوردن نانخامهای میمیرد و حالا ورثه حتی پول کفنودفن او را هم ندارند. جنازه روی زمین مانده و کسی نیست که حداقل شرایط تشییع او را فراهم کند، درحالیکه بستگان متوفی به سیاق مراسمهای عزاداری سنتی فوجفوج روانهی خانهی او شدهاند.
نویسندهی فیلمنامه تمرکز خود را در این داستان ابتدا بر ترسیم روابط بین اعضای خانواده با محوریت زندگی ایرانی گذاشته و بعد به پسر، خواهر، مادر، دایی و دختری افغان که همراه آنها زندگی میکند، توجه دارد. آدمهایی که انگار شبیه شخصیتهای برساختهی عطاران از وسط کوچه و خیابانهای اطرافمان به قصهها آمدهاند. تلاش نویسنده در این بخش بر رئالیستی ترسیمکردن آنها گذاشته شده که در این مسیر هم تا حدود زیادی موفق عمل میکند. به یاد بیاوریم نسبت پسر بزرگ(با بازی خوب سینا مهراد) و دایی (با بازی متفاوت بهرنگ علوی) را که بوی دلبستگی و تخاصم دوگانهی همیشگی بسیاری از خانوادههای سنتی ایرانی را در ذهن تداعی میکند.
اگر به صحبتهای نویسنده و کارگردان فیلم رجوع کنیم، به ارادت او در ترسیم شخصیتهایی بیلی وایلدری بیشتر پی میبریم. اگر وایلدر در «آپارتمان» و دیگر شاهکارهای خود از دل معمولیترین اتفاقات زندگی روزمره و با ترسیم بیواسطهی تلخی آنها، لبخند را در تماشای فیلمهایش با ما همراه میکرد؛ نمازی میکوشد به سیاق آن استاد ابدی، این مسیر را بومیسازی شده به سینمای ایران بیاورد. نقطهضعف اصلی «شادروان» شیفتهی ایدهی اولیه جذاب خود شدن، تکرار شوخیهای اکثرا دلنشین، عدم توجه کافی به شخصیتپردازی و عدم حرکت درام در عرض است.
ما با موقعیتهای عمدتا جذابی همراه میشویم ولی آنها نمیتوانند به بسط کافی و انضمامیتر شدن منجر شوند. بهطورمثال نسبت دو برادر و توهینهای مکرر آنها به هم که از دل دوستداشتنشان برمیآید، میتوانست به لایههای بیشتری از پرداخت شخصیتها منجر شود ولی فیلمنامه سیراب از بوی خوش ایدهی تازهی خود، مرتب به تکرار شوخیهای پیشین این دو نفر با هم میپردازد. این معضل در نسبت بین برادر بزرگتر و دایی و مادر و دختر فیلم «یه حبه قند»، شخصیتپردازی را در کنار ساخت اتمسفر، محوری اصلی برای کوشش خود قرار میدهد. «شادروان» تلاش کرده از هر کدام بخشی را بهعنوان نقطهی عزیمت خود بردارد ولی این ترکیب نتوانسته به یک تجربهی کاملا نو تبدیل شود.
فیلم شادروان اگرچه در گسترش شوخیهای خود در طول درام و در بسیاری از موقعیتها ناکام میماند، ولی با این وجود نوید احیای سنت کمدی- اجتماعی را به تماشاگران میدهد. در این بزنگاهها نقش ترویجگران سینما بیشازپیش ضروری به نظر میرسد. اگر «مومیایی۳» (محمدرضا هنرمند، ۱۳۷۸) و «خواب تلخ» ( محسن امیریوسفی، ۱۳۸۳) در زمانهای خود، به دلیل نوآوریهای روایی-فرمی مورد همراهی قرار میگرفتند و نگاهی حمایتگرانه در کنار سویههای انتقادی را در کنار خود میدیدند؛ شاید امروز بهجای فیلمهای به اصطلاح کمدی «دینامیت»، «گشت ارشاد» و…، میتوانستیم خوانشهای انتقادی به تعاملات زیستی پیرامون خود را با زبانی دیگر شاهد باشیم که پای گروه بیشتری از مخاطبان جدی را به سینما باز کند. با اینحال ساخت این فیلم را به فال نیک میگیریم و امید به تجربههای موفقتر در آثار بعدی این رشته از سینمای ایران خواهیم داشت.