نویسنده: محمدجواد فراهانی
«موقعیت مهدی» ساختهی هادی حجازیفر فیلمی است با محوریت زندگی شهید مهدی باکری که در شش اپیزود روایت میشود. فیلمی که شاید در نگاه اول آثاری همچون «آخرین روزهای زمستان» یا «ایستاده در غبار» را بهخاطر بیاورد. فیلمهایی که شاید بتوان مهمترین وجه تمایزشان با «موقعیت مهدی» را در استفاده از صداها و فیلمهای واقعی دانست.
در این فیلم مخاطب قرار نیست تمام ابعاد شخصیتی شهید باکری را بشناسد، بلکه هدف همذاتپنداری با کاراکتری است که برخی از ویژگیهای شخصیتی او برجستهتر شدهاند؛ موضوعی که دربارهی دیگر شخصیتهای داستان نیز صدق میکند. از اینرو فیلمنامهنویسان تلاش کردهاند طبق اصول شخصیتهایی خلق کنند که از دو منظر درونی و بیرونی قابل بررسی باشند و این همان چیزی است که هر فیلمنامهای بدان نیاز دارد.
- بیشتر بدانید
- نقد و تحلیل شخصیت های هادی حجازی فر و ژیلا شاهی در فیلم «موقعیت مهدی» | نیلوفرانه
- نقد و بررسی فیلم «موقعیت مهدی» اولین ساختهی هادی حجازی فر
- نقد و بررسی فیلم «موقعیت مهدی» | غافلگیری
هادی حجازی فر در نقش مهدی باکری | مدیر و مدبّر
برای بررسی شخصیتهای «موقعیت مهدی» ابتدا باید به سراغ نقش اصلی فیلم یعنی مهدی باکری رفت. روند داستان به گونهای است که در هر اپیزود وجه متفاوتی از شخصیت او به مخاطب معرفی میشود. با اینحال شاکلهی اصلی شخصیتی او در همان اپیزود اول خود را نشان میدهد. در مراسم خواستگاری، مهدی باکری بهعنوان شخصیتی با حُجبوحیا و صادق معرفی میشود که مهمترین دغدغهاش دفاع از کشور است. او شرایط زندگیاش را به سادگی و در کمال صداقت برای صفیه بازگو میکند و همین موضوع باعث جلب نظر همسر آیندهاش میشود. از اینرو با اینکه برای مهدی، جنگ و دفاع از منطقه در اولویت است، هنگامی که قبول میکند شب عروسی در منزل بماند، بُعد دیگری از شخصیت او که خانوادهدوستی است آشکار میشود.
یکیدیگر از صحنههای مهم، تعمیر سنگهای کفِ حیاط خانهی برادرش است که با تاکیدات مهدی مبنی بر دقت و نظم در چیدمان آنها توسط حمید، مدیر و مدبّر بودن او به مخاطب القا میشود. مهدی این ویژگی را در میدان جنگ نیز دارد و زمانی که لشکر با کمبود تجهیزات روبهرو میشود، فشنگهای روی زمین را جمع کرده و در جیب یکی از سربازان میریزد. عشق به همنوع و دگردوستی از دیگر صفات بارز مهدی است، او هیچگاه حاضر نیست نسبت به دیگر همرزمانش از امتیاز والاتری برخوردار باشد.
برای همین هم است که دربارهی پیکر بیجان برادرش چنین تصمیمی میگیرد تا جایی که خویشتنداری او در خصوص این موضوع، پس از بازگشت به خانه و ملاقات با خواهر، از او شخصیتی درونگرا و صبور میسازد. با اینحال مهمترین ویژگیِ شخصیتی مهدی که به عقیدهی خاص او در خصوص رزمندگان خط مقدم و ماندن در کنار آنها مربوط میشود، در اپیزود پایانی آشکار میشود؛ اعتقادی که از او یک قهرمان میسازد. بهطور کلی مهدی باکری را در ابتدا باید شخصیتی مدبّر و حسابگر و سپس یاریگر و حامی خانواده دانست.
ژیلا شاهی در نقش صفیه مدرس | مهربان و حامی
صفیه از همان لحظهی اولی که مهدی به خواستگاریاش میرود، او را میپذیرد چرا که باطنی ساده و باصفا همچون مهدی دارد. صفیه ضمن اینکه احترام زیادی برای همسرش قائل است اما منفعل هم نیست و موفق میشود در شب عروسی، مهدی را در خانه نگهدارد. از منظر درونی، آنچه که صفیه را آزار میدهد، عدم حضور فرزند در زندگیشان است. او این مسئله را نه به شکلی صریح و دعواگونه بلکه با اعتراضی همراه با خجالت با مهدی در میان میگذارد که این موضوع تاکیدی بر نوع رابطهی همراهِ با احترام صفیه و همسرش است.
دو صحنهی مهم نیز بر نقش حمایتی صفیه تاکید میکنند؛ مهدی خسته از منطقه برمیگردد و نیاز به دوش دارد، چون لولههای آب گرم دچار اشکال شده، صفیه سر مهدی را با یک ظرف آب میشوید. در صحنهای دیگر وقتی مهدی با خواهرزادهاش در حال بازی است، خواهرش سر میرسد و او را در مورد حمید مورد شماتت قرار میدهد، در اینجا نیز صفیه در کنار همسرش حضور مییابد تا فشار را از روی او کم کند. در مجموع صفیه را میتوانیم شخصیتی صبور، مهربان و حامی بدانیم.
وحید حجازیفر در نقش حمید باکری | عملگرا و یاور
اهل عمل بودن و روحیهی جهادی حمید در برابر ذهن حسابگر مهدی را میتوان در صحنهی تعمیر سنگهای حیاط خانه به وضوح دریافت. حمید میخواهد در زمانی کوتاه سنگها را کنار هم بچیند و کار را به سرانجام برساند که با مخالفت مهدی روبهرو میشود. در لابهلای صحبت این دو برادر به روحیهی عملگرای حمید پی میبریم، برای همین است که مهدی اصرار دارد برادرش را در سپاه خود داشته باشد چرا که او را فردی شجاع و تسلیمناپذیر میداند. اما آنچه مربوط به زندگی شخصی و ابعاد درونی حمید است در اپیزود دوم خود را نشان میدهد.
رابطهی حمید با همسرش فاطمه را میبینیم که سرشار از مهر و دوستی است. با اینکه لباس بافته شده برای او کمی گشاد است اما علاقهی حمید به همسرش سبب میشود او از این اشکال کوچک چشم بپوشد و در عوض، نظر همسرش را جلب کند. حمید در برابر برادرش نیز چنین مهر و علاقهای را به شکلی دیگر نشان میدهد، مسئلهای که موجب میشود به دفتر سپاه رفته و توبهنامه را امضا کند. بهطور کلی حمید را میتوانیم شخصیتی محجوب، مهربان و عملگرا بدانیم که به هنگام اضطرار مطیع فرماندهاش است.
معصومه ربانی نیا در نقش فاطمه | مادر و حامی
مهمترین جلوهی مادر و بُروز مادرانگی در «موقعیت مهدی» به شخصیت فاطمه مربوط میشود. فاطمه جز اینکه بهعنوان همسری همراه معرفی میشود، باید سرپرستیِ فرزندانش را نیز در نبودِ حمید به دوش بکشد. ایمان او به مسیری که همسرش قصد پیمودن آن را دارد موجب میشود که او برخلاف بقیه از جمله خواهرشوهرش هیچ گلایهای دربارهی سرنوشت حمید نداشته باشد. حتی با مهدی که در مواجهه با او خجالتزده است، طوری صحبت میکند که از سنگینی ناراحتی او بکاهد. بهطور کلی فاطمه همچون صفیه شخصیتی صبور، مهربان، با اراده و از خود گذشته است.
روح الله زمانی در نقش محمد گل تپه | رفیق و همراه
برخی اپیزود چهارم فیلم موقعیت مهدی یعنی «من مهدی باکری نیستم» را بهکلی اضافه و قابلحذف میدانند، در حالیکه یکی از اصول شخصیتپردازی در سینما، شناساندن کاراکترها از طریق پرداختن به تضادهای شخصیتی میان آنهاست. تضادهایی که الزاما میان شخصیتهای منفی و مثبت در میان نیست و میتواند از اختلاف میان دو شخصیت مثبت نیز حاصل شود. محمد نوجوان حدودا پانزده سالهای است که رابطهای برادرانه با صمیمیترین دوستش خسرو دارد.
از ویزگیهای مهم وی شوخطبع است و طبق اطلاعاتی که فیلم به ما میدهد بهعنوان یک رفیق و حامی معرفی میشود. در این خصوص چیزی که بهتر محمد را به ما میشناساند نوع عمل او در برخورد با پیکر دوستش است. او از اینکه فریاد بزند و بگوید من مهدی باکری نیستم ابایی ندارد چرا که مهمترین مسئله برایش رفیقاش است. حال توجه اصلی فیلم به تضاد میان عمل محمد و مهدی در برابر موقعیتی مشابه است. بالطبع انتظاری که از یک فرمانده در برخورد با وقایع میرود با توقعی که از یک سرباز وجود دارد متفاوت است و بخشی از روایت بر روی همین موضوع تاکید میکند. بهطور کلی شخصیت محمد جز اینکه در جنگ با دشمن، شجاعت به خرج میدهد و اثری از ترس درونش دیده نمیشود، به همان اندازه در مقابل دوستش رأفت به خرج میدهد و اجازه نمیدهد پیکرش روی زمین باقی بماند.